بـــصـــائـــــــر

فضای مجازی نهاد امامت جمعه آبادان

برخی ابتکارات کارگردانان آشوب سال1401 که تاکنون درباره آن نشنیده‌اید!

 

جنگ احزاب !

آمریکا
اسرائیل
انگلیس
فرانسه
و...

سازمان مجاهدین خلق و منافقین
پهلوی و سلطنت‌طلبان
کومله و دموکرات
پژاک
اپوزیسیون‌
داعشی‌های وطنی
و...

 

اغتشاشات به ما نشان داد که جنگِ امروز، جنگ احزاب است و تاریخ به ما یاد داد که اگر با هم متّحد بوده و پشت ولی باشیم، همه دنیا هم علیه ما باشند، باز هم طرفِ پیروز، ما خواهیم بود.

بیش از هزار ترفند، تکنیک، حربه، ایده، راهکار و سناریو در مدت اغتشاشات به طور مستقیم و غیرمستقیم برای راهبری این اغتشاشات تا رسیدن به نتیجه مطلوب ایالات متحده ارائه شد.

در ایام اغتشاشات در سال گذشته، در کنار ترفندهایی مانند کشته سازی، نمادسازی، دروغ پردازی و تحریف واقعیت‌ها، تصویرسازی‌های دروغین و... که درباره آنها تحلیل‌های زیادی نوشته شد، انبوهی از توصیه‌های دیگر نیز توسط رسانه‌ها، اندیشکده‌ها، تحلیلگران و مقامات امریکایی و اروپایی تجویز شد که کمتر در رسانه‌های داخلی به آنها پرداخته شده است.

بیش از هزار ترفند، تکنیک، حربه، ایده، راهکار و سناریو در مدت اغتشاشات به طور مستقیم و غیرمستقیم برای راهبری این اغتشاشات تا رسیدن به نتیجه مطلوب ایالات متحده ارائه شد که بخش قابل توجهی از آنها هم به مرحله اجرا گذاشته یا به نوعی در حال اجرا هستند.

در این محتوا تنها به چند مورد از این موارد اشاره می‌شود و مخاطب می‌تواند از مقایسه آنها با وضعیت آن روزها، به پیچیده بودن نقشه دشمنان برای تضعیف و از بین بردن نظام جمهوری اسلامی ایران پی ببرد.

تحریک به مبارزه مسلحانه در مناطق سنتی قبیله‌ای

مبارزه مسلحانه شاید در مناطق سنتی قبیله‌ای که بسیاری از مردم سلاح دارند، از جمله مناطق تحت سلطه اقلیت‌های قومی مانند مناطق مرزی، کردها، بلوچ‌ها و عرب‌ها مجاز باشد. برخی استدلال می‌کنند که مقاومت در یکی از این مناطق می‌تواند به انتشار زنجیره ناآرامی‌ها کمک کند و مناطق دیگر را تحریک کند. این استدلال می تواند از جهاتی قابل اعتنا باشد و به پیشبرد اعتراضات در داخل ایران کمک کند. (اندیشکده مؤسسه واشنگتن؛ ۸ دسامبر)

پیشنهاد ایجاد صندوق اعتصاب

امریکا و سایر دولت‌ها باید کمک کنند تا یک «صندوق اعتصاب» برای توزیع دارایی‌های مسدود شده جمهوری اسلامی در خارج از کشور بین معترضان تشکیل شود. (واشنگتن پست؛ ۲۷ نوامبر)

دعوت از ایرانیان خارج از کشور برای ایجاد تغییر در ایران

ایرانیان خارج از کشور می‌توانند کمک مالی کنند یا بسته به تخصص خود حمایت کنند، اما نباید آرزوی قدرت داشته باشند! (مؤسسه امریکن اینترپرایز؛ ۲۱ نوامبر)

برانگیختن حمایت نهادهای علمی و دانشگاهی

دولت امریکا باید به دانشجویان ایرانی خارج از کشور توجه داشته باشد تا نگرش نخبگان ایرانی نسبت به امریکا بهبود یابد. به دولت امریکا توصیه می‌شود که این دانشجویان از جمله دانشجویان ایرانی دانشگاه‌های روسیه و اوکراین را جذب دانشگاه‌های امریکایی کند. دانشگاه‌ها و دبیرستان‌های غربی باید بیانیه‌های خود را در راستای همبستگی با مردم ایران صادر کنند. (اندیشکده هیل؛ ۱۳ اکتبر)

ایجاد تیم بین سازمانی برای ارتباط اینترنتی با اغتشاشگران

امریکا باید یک تیم بین سازمانی ایجاد کند تا اطمینان حاصل کند که ایرانیان به سخت‌افزارهای لازم دسترسی پیدا می‌کنند. (بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها ۳۰ اکتبر). همچنین امریکا و دولت‌های اروپایی باید پشتیبانی فنی را از کسانی که به جامعه مدنی ایران کمک می‌کنند، به‌عمل آورند. (شورای روابط خارجی اروپا؛ ۱۶ دسامبر)

تقویت ارتباط اغتشاشگران با شبکه‌های اجتماعی

از جمله راه‌هایی که غرب می‌تواند کمک بزرگی به افراد داخل ایران کند، فراهم کردن ارتباط و دسترسی به اینترنت است. تلاش برای بازگرداندن دسترسی معترضان به شبکه‌های اجتماعی و پلتفرم‌های پیام رسان اجتماعی باید اولویت اصلی دولت امریکا باشد. (سندیکای امور یهودیان؛ ۲ دسامبر) شبکه‌های اجتماعی دسترسی ایرانیان به جنبش‌های فمینیستی جهانی را آسان‌تر کرده و فعالان فمینیست را قادر می‌سازد تا خود را راحت‌تر مطرح کنند. باید زمینه را فراهم کرد تا نسل Z به عنوان پیشروان جنبشی، خواسته‌های خود را هم به صورت و هم آفلاین به طور آشکار بیان کنند. (کانورسیشن؛ ۱۹ دسامبر)

صحبت مستقیم مقامات امریکا با ایرانیان در رسانه‌های بیگانه

مستقیماً از طریق رسانه‌ها با مردم ایران صحبت کنید؛ جیک سالیوان مشاور امنیت ملی و سایر مقامات دولتی باید در صدای امریکا، بی‌بی‌سی فارسی و رادیو فردا حضور پیدا کنند. مردم ممکن است از سقوط جمهوری اسلامی و تجزیه ملت به قومیت‌هایی که برای استقلال رقابت می‌کنند، نگران باشند؛ با مردم ایران ارتباط برقرار کنید و از همدلی خود در مورد نگرانی‌ها و آینده آنها صحبت کنید. (اندیشکده هیل؛ ۱ اکتبر)

استفاده از مکتب شهادت طلبی برای اغتشاشات

ایدئولوژی شهادت طلبی نسلی از جوانان را به وجود آورده است که معتقدند ممکن است یک مسأله مهم، ارزش جان دادن را داشته باشد. ممکن است ترویج مکتب شهادت طلبی به موفقیت ناآرامی‌های ایران کمک شایانی کند. (سندیکای امور یهودیان؛ ۲۰ دسامبر)

امریکا و غرب باید از این فرصت که بهترین فرصت برای تغییر نظام از زمان انقلاب اسلامی است، استفاده کنند. اگر تغییری در نظام اتفاق نیفتد، این موضوع یک شکست بزرگ برای قدرت‌های غربی خواهد بود. (سندیکای خبری یهود، ۲۷ نوامبر)

ایجاد خانه مجازی برای اغتشاشگران

یکی از کارهایی که ایالات متحده و دیگر کشورها می‌توانند برای افزایش شانس موفقیت افراد در داخل ایران انجام دهند این است که یک خانه مجازی در اختیار انقلابیون آینده قرار دهند؛ تاکنون اقداماتی در این راستا برای فراهم آوردن امکان فروش تجهیزات فنی که می‌تواند نظارت و کنترل دقیق نیروهای امنیتی ایران را دور بزند، توسط غرب انجام شده است؛ اما لازم است اقدامات بیشتری صورت گیرد. (ریسپانسیبل استیت کرفت؛ ۷ اکتبر)

دفاع از تجزیه طلبی آذری‌ها در ایران

اگر آذربایجانی‌ها را در داخل ایران تقویت و تحریک کنیم در نهایت آنها می‌توانند از سلطه ایران استقلال پیدا کرده و در کنار عرب‌ها، بلوچ‌ها، ترکمن‌ها و بسیاری از مردمان دیگر، کشور خود را ایجاد کنند. (سندیکای خبری یهود؛ ۹ نوامبر)

استراحت دادن به اغتشاشات برای حفظ استمرار آن

احتمال یا امکان تغییر نظام در ایران همچنان مناسب‌ترین و مطلوب‌ترین راه‌حل بلندمدت برای منافع ایالات متحده امریکا است. در واقع سال ۲۰۲۳ می‌تواند سالی سرنوشت ساز و تعیین کننده برای خاورمیانه باشد. (اندیشکده هیل؛ ۹ ژانویه)

به اغتشاشات زمان بدهید تا به صورت موجی مثلاً هر هفته یا هر چند وقت و در شهرهای مختلف و با گروه‌های مختلف و به دلایل مختلف آن را پیش ببرید. بنابراین یک مدت استراحت کنید تا بعد دوباره با انرژی برگردید؛ با موجی بزرگ‌تر و هر بار موج بزرگ‌تر، فشار بیشتر ... شعار بدهید و حرف بزنید ... صدایتان به مرور بلندتر می‌شود؛ توی بالکن‌ها و پشت بام‌ها فریاد بزنید و شعار دهید ... باید دانست که قرار است با روش‌های جدید، هفته‌ها پشت سر هم فشار را روی حکومت نگه دارید ... (رابرت گرین، نویسنده امریکایی؛ ۱ دسامبر)

تلاش برای جلب حمایت روحانیت از اغتشاشات

تحلیلگران اسرائیلی از سه عنصر بسیار تأثیرگذار در سرنگونی نظام ایران یاد می‌کنند که تاکنون هیچ یک از آنها تحقق نیافته اند؛ اولین عنصر وجود رهبری برجسته و جذاب است؛ کسی که مقامات ایران نتوانند او را ساکت نمایند؛ عنصر دوم، تأمین مالی سازمان یافته اعتراضات برای تداوم آنهاست؛ و سومین عنصر حمایت روحانیون محترم از این اعتراضات است. (رأی الیوم؛ ۱۷ دسامبر)

استفاده از زنان برای پیشبرد اغتشاشات

استفاده از شورای زنان رهبران جهان متشکل از همسران یا خود رهبران سابق و کنونی پیشنهاد می‌شود. چنین شورایی باید تشکیل شود و اعضای آن یک بیانیه اضطراری در حمایت از زنان ایران صادر کنند. (اندیشکده هیل؛ ۱ اکتبر)

خوبی جنبش این بود که از زنان شروع شد؛ وقتی زن‌ها وارد می‌شوند، از همه اقشار و طیف‌ها هم با آنها همراه می‌شوند و جدایی بین آنها سخت می‌شود. (رابرت گرین، نویسنده امریکایی؛ ۱۲ دسامبر)

تشکیل شورای راهبری خارج از کشور

اعضای این شورا باید مشخصات زیر را داشته باشند؛

توافق بر شیوه اداره ایران در سطوح ملی، استانی و محلی

جدایی دین و دولت از یکدیگر

باور داشتن به براندازی رژیم (حداقل از ۱۰ سال بعد از جنبش سبز)

برای عموم ایرانیان و افکار عمومی جوامع غربی چهره‌هایی مقبول و شناخته شده باشند

نماینده مجموعه مطالبات معین مثل مطالبات انسانی، قومی، دینی، منطقه‌ای، جنسیتی، طبقاتی یا صنفی باشند

این افراد باید ظرفیت شنیدن و قدرت اقناع دیگران را نیز داشته باشند.

اعضا باید به گونه‌ای انتخاب شوند که چهره‌های شاخص این جنبش در داخل کشور با آن مخالف نباشند. (ایندیپندنت، ۸ ژانویه)

تقویت مخالفان داخلی رابطه با روسیه

روابط دولت ایران با روسیه به برخی انتقادات داخلی دامن زده است؛ حمایت از مخالفان روابط ایران و روسیه و دامن زدن به این انتقادات در داخل ایران، فرصتی است که غرب می‌تواند از آن بهره‌برداری کند. تحلیلگران امریکایی باید بر نحوه رقابت شدید ایران و روسیه در جبهه اقتصادی تأکید کنند تا بتوانند شک و تردیدهایی را در این باره وارد سازند که آیا عمیق کردن این روابط ارزشش را دارد یا خیر. ایالات متحده امریکا باید روی دو نکته تأکید کند؛ اول اینکه تهران با هزینه‌های فزاینده‌ای برای گسترش روابط خود با مسکو مواجه خواهد بود و دوم القای این موضوع که روسیه ممکن است در نهایت به ایران خیانت کند. امریکا باید بر پتانسیل اختلاف و بی‌اعتمادی بین دو شریک، یعنی ایران و روسیه تأکید کند. (مؤسسه واشنگتن؛ ۵ ژانویه)

منبع: مشرق نیوز

۰ رأیک موافقین ۱ مخالفین ۰

ویژه نامه سالگرد تخریب مجرمانه قبور ائمه بقیع علیهم السلام

ویژه نامه 8 شوال سالروز تخریب قبور ائمه بقیع

بقیع

تخریب بقیع توسط وهابیت

وقایع روز هشتم شوال

;تاریخچه حرم های بقیع

 

گالری تصاویر از قبرستان بقیع

گالری تصاویر از قبرستان بقیع

 

گهر پاک بقیع (کلیپ)

تاریخچه حرم های بقیع (کلیپ)

 

نقش نفوذی بهاییت در رژیم پهلوی در تخریب بقیع (کلیپ)

سفر مجازی به قبرستان بقیع

 

بهشت خاکی (کلیپ)

مستند بهشت ماندنی است : درباره تخریب حرم بقیع

 

کلیپ صوتی: "می سوزونه دلمو، شوق دیدار بقیع" با نوای میثم مطیعی

قبرستان بقیع

بقیع در گذر تاریخ(1) (2)

شمایل کنونی بقیع را چه کسی ساخت؟

خادمان حرم بقیع

تاریخ حرم ائمه بقیع(1) (2) (3)

ورودیه بقعه ائمه در بقیع

نمی از یم/ پاس داشت مقام ائمه بقیع

مـــزار بقیع

مدفون شدگان در بقیع

مشاهیر علوی مدفون در بقیع

صحابه مدفون در بقیع

نقش و تاریخ زنان در بقیع

قبه بنات الرسول

حرم همسران و دختران رسول خدا ـ ص ـ

حرم جناب ابراهیم فرزند رسول خدا-ص-

قبر فاطمه زهرا یا فاطمه بنت اسد سلام الله علیهما

بقعه اسماعیل فرزند امام صادق ـ علیه السلام ـ

بقعه حلیمه سعدیه وصفیّه عمه رسول خدا ـ ص

مسجد فاطمه (س)

نهضت اشک

بیت الاحزان یک حقیقت فراموش ناشدنی

مسجد فاطمه (س)

نهضت اشک

بیت الاحزان یک حقیقت فراموش ناشدنی

وهابیت و تاریخچه پیدایش آن

عقاید تفرقه انگیز وهابیت و رویکرد علمای اسلامی در مواجهه با این فرقه

شناخت معرفتی وهابیت

محمد بن عبد الوهاب و حرکت وهابیت

بیوگرافی «ابن تیمیه»

ابن تیمیه در آئینه اندیشه متفکران

فرقه ضاله وهابیت را بیشتر بشناسیم

نقدی برا اندیشه وهابیت در تخریب قبور/به انگیزه هشتم شوال سالروز تخریب بقیع

فاجعه دردناک بقیع و پاسخ به شبهات

بررسى ایرادهاى وهابیون

تاریخ وهابیت

قبور ائمه بقیع چگونه تخریب شد؟

تخریب بقیع به روایت اسناد(1) (2)

علل و چگونگی تخریب بارگاه ائمه بقیع(ع)

مروری بر بزرگ ترین جنایت فرهنگی قرن بیستم

همگامی بهائیت ایران با وهابیت در تخریب قبور ائمه بقیع

فاجعه بقیع، داغی فراموش نشدنی

پشت دیوار بقیع

واکنش ها به تخریب بقاع بقیع (1)

واکنش ها به تخریب بقاع بقیع (2)

تخریب بقیع گواهی بر دشمنی وهابیت با رسول اکرم(ص)

مفتیان سعودی حق ندارند برای میراث اسلامی تصمیم بگیرند

8شوال؛ زخم جانکاه وهابیت بر پیکر اسلام

روز هشتم شوال به عنوان روز بقیع اعلام شود

وظیفه طلاب در مقابله با انحرافات تاریخی

استفاده از ظرفیت های تبلیغی برای نکوداشت هشتم شوال

بقعه بقیع

گلستان بقیع

عطر نسیم بقیع

در فراق بقیع

اشکی بر ویرانۀ بقیع

بقیــع

بقیع خاموش

دلم هوای تو را دارد ... بگو چه چاره کنم

تخریب بقاع متبرکه ی بقیع در مدینه توسط وهابیان

غریبستان بقیع «به مناسبت سالروز تخریب بقاع بقیع»

نجوا با بقیع

شبی با بقیع

مظلوم ترین نگاه تاریخ

غربت بقیع

ساعتی در بقیع

بقیع، ترجمان دل های داغدار

پریشانی عشق و آیینه گردانی عطش

سالروز ویرانی قبور ائمه بقیع به دست وهابیون (8 شوال)

نگاهی به چند کتاب

نگارخانه

تصاویری از قبرستان بقیع قبل از تخریب

تصاویری از قبرستان بقیع در مدینه

فیلم

مستند تخریب بقیع

روایت کامل قبرستان بقیع از تخریب تا امروز

محکومیت وهابیت و تخریب بقیع

نماهنگ «بقیع الفرقد»به مناسبت تخریب قبور ائمه بقیع

مستند بهشت ماندنی است

تخریب بقیع از نگاه مقام معظم رهبری

قبرستان بقیع ( آیت الله مکارم شیرازی )

تخریب قبور بقیع در کلام آیت الله جوادی آملی

روایت آیت الله حسینی قزوینی ازکینه وهابیت به ائمه بقیع

یه مدینه ، یه بقیع ، یه امامی که حرم نداره

قبر مطهر حضرت ام البنین سلام الله علیها در بقیع

صوت

در جهان هم شأن و همتایی کجا دارد بقیع

دلتنگ دیدار صحن بقیع ام

لینک های مرتبط

کتابخانه: بقیع در آینه تاریخ

دانشنامه: بقیع

دانشنامه: سلفیان جدید(وهابیت)

پایگاه بقیع

پایگاه تخصصی نقد وهابیت

۰ رأیک موافقین ۰ مخالفین ۰
ویژه نامه پنجم اردیبهشت سالروز شکست عملیات نجات(آمریکا) در صحرای طبس

ویژه نامه پنجم اردیبهشت سالروز شکست عملیات نجات(آمریکا) در صحرای طبس

 

شرح توطئه نافرجام

پنجه های خرد شده: مروری بر واقعه شکست آمریکا در طبس

توفان شن: شکست حمله نظامی آمریکا به ایران در طبس

دست قدرت الهی

شن ها هنوز سخن می گویند!

پنجه های شکسته عقاب در کویر (بررسی شکست نظامی آمریکا در صحرای طبس)

محمد، منتظر قائم(عج) بود!

تسخیر اولین روایت مکتوب از درون سفارت تسخیر شده آمریکا در تهران

اشغال لانه جاسوسی امریکا زمینه ها و پیامدها

انقلابی برای یک انقلاب /علت ها، روندها و پیامدهای دیروز و امروز تسخیر لانة جاسوسی آمریکا

بحران در کاخ سفید

ایران و آمریکا؛ رابطه یا تقابل؟

شرارت های آمریکا علیه ایران

نگاهی به توطئه های دشمنان انقلاب اسلامی و امدادهای غیبی

ده دلیل تاریخی برای بی اعتمادی به امریکا

نیم قرن شرارت؛ (نگاهی به اقدامات خصمانه آمریکا علیه ایران)

نگاهی به توطئه های دشمنان انقلاب اسلامی و امدادهای غیبی

طبس، جایی که ابهت نظامی آمریکا در برابر اقتدار الهی فرو ریخت

شکست امریکا در واقعه طبس

آمریکا و طعم تلخ تجاوز در طبس

شکست استکبار در کویر طبس، نمونه ای از امداد غیبی خداوند

جاری در کویر طبس

شب، گذشته است

خواب شیطان

۰ رأیک موافقین ۰ مخالفین ۰
ویژه نامه عید سعید فطر

ویژه نامه عید سعید فطر

ویژه نامه عید سعید فطر

عید سعید فطر

مقالات مناسبتی:

وداع با ماه مبارک رمضان

امام سجاد علیه السلام و وداع ماه رمضان

اعمال شب و روز عید فطر

عید فطر در کلام معصومین علیهم السلام

بعد جسمی و معنوی عید سعید فطر

سخنرانی مذهبی:

وداع با ماه مبارک رمضان- آیت الله مکارم شیرازی

مسائل پیرامون عید فطر-آیت الله جوادی آملی

احکام فطریه-آیت الله مجتبی آقا تهرانی-بخش اول

احکام فطریه-آیت الله مجتبی آقا تهرانی-بخش دوم

عیدفطر و وداع با ماه رمضان-حجت الاسلام رفیعی

خداحافظی با ماه رمضان-حجت الاسلام قرائتی

احکام رؤیت هلال ماه-حجت الاسلام فلاح زاده

زکات فطره-حجت‌الاسلام فلاح‌زاده

اشعار مناسبتی:

اشعار ویژه عیدسعید فطر

پیامک مذهبی:

پیامک مذهبی ویژه عیدسعید فطر

احادیث موضوعی:

احادیث ویژه عیدسعید فطر

نرم افزارهای مذهبی:

نرم افزار عید فطر

نرم افزار اندروید ویژه عید سعید فطر

دعای قنوت نماز عید فطر

دعای وداع در شب آخر رمضان

خُطبَةُ أمیرِالمُؤمِنینَ یَومَ الفِطرِ

مصباح المتهجّد عن جندب بن عبد اللّه الأزدی عن أبیه : إنَّ عَلِیّاً علیه السلام کانَ یَخطُبُ یَومَ الفِطرِ ، فَیَقولُ :

مصباح المتهجّد ـ به نقل از جندب بن عبد اللّه اَزدى ، از پدرش ـ :على علیه السلامروز عید فطر خطبه مى خواند و مى فرمود:

 

«الحَمدُ للّهِِ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَالأَرضَ ، وجَعَلَ الظُّلُماتِ وَالنّورَ ، ثُمَّ الَّذین کَفَروا بِرَبِّهِم یَعدِلونَ ، لا نُشرِکُ بِاللّهِ شَیئاً ، ولا نَتَّخِذُ مِن دونِهِ وَلِیّاً ، وَالحَمدُ للّهِِ الَّذی لَهُ ما فِی السَّماواتِ وما فِی الأَرضِ ، ولَهُ الحَمدُ فِی الآخِرَةِ وهُوَ الحَکیمُ الخَبیرُ ، یَعلَمُ ما یَلِجُ فِی الأَرضِ وما یَخرُجُ مِنها ، وما یَنزِلُ مِنَ السَّماءِ وما یَعرُجُ فیها وهُوَ الرَّحیمُ الغَفورُ ، کَذلِکَ رَبُّنا جَلَّ ثَناؤُهُ لا أمَدَ ولا غایَةَ ولا نِهایَةَ ولا إلهَ إلاّ هُوَ وإلَیهِ المَصیرُ ، وَالحَمدُ للّهِِ الَّذی یُمسِکُ السَّماءَ أن تَقَعَ عَلَى الأَرضِ إلاّ بِإِذنِهِ ، إنَّ اللّهَ بِالنّاسِ لَرَؤوفٌ رَحیمٌ .

 

 

«ستایش ، خداوندى را که آسمان ها و زمین را آفرید و تاریکى ها و روشنایى را پدید آورد. سپس آنان که به پروردگارشان کفر ورزیدند، از حق روى گردان مى شوند. چیزى را براى خداوند ، شریک قرار نمى دهیم و جز او ، سرپرستى نمى گیریم.

ستایش ، خداوندى را که آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است ، براى اوست ، و نیز ستایش در آخرت ، از آنِ اوست و او حکیم آگاه است و آنچه را در زمین فرو مى رود و آنچه را از آن برمى آید و آنچه را از آسمان فرود مى آید و آنچه را در آن بالا مى رود ، مى داند و او مهربان آمرزنده است. چنین است پروردگار ما ، که ثناى او شکوهمند است. بى پایان و بى سرانجام و بى نهایت است و معبودى جز او نیست و سرانجام ، به سوى اوست.

ستایش ، خداوندى را که آسمان را نگه مى دارد تا بر زمین نیفتد ، مگر به اذن او . همانا خداوند به مردم ، دلسوز و مهربان است. خداوندا! با رحمتت ما را بیامرز و عافیتت را براى ما فراگیر ساز و با نگهدارى ات ما را یارى رسان و ما را از رحمتت دور مگردان! همانا تو آمرزنده مهربانى.

 

اللّهُمَّ ارحَمنا بِرَحمَتِکَ ، وَاعمُمنا بِعافِیَتِکَ ، وَامدُدنا بِعِصمَتِکَ ، ولا تُخلِنا مِن رَحمَتِکَ إنَّکَ أنتَ الغَفورُ الرَّحیمُ ، وَالحَمدُ للّهِِ لا مَقنوطاً من رَحمَتِهِ ولا مَخلُوّاً مِن نِعمَتِهِ ، ولا مُؤیِساً مِن رَوحِهِ ، ولا مُستَنکِفاً عَن عِبادَتِهِ ، الَّذی بِکَلِمَتِهِ قامَتِ السَّماواتُ السَّبعُ ، وقَرَّتِ الأَرَضونَ السَّبعُ ، وثَبَتَتِ الجِبالُ الرَّواسی ، وجَرَتِ الرِّیاحُ اللَّواقِحُ ، وسارَ فی جَوِّ السَّماءِ السَّحابُ ، وقامَت عَلى حُدودِهَا البِحارُ ، فَتَبارَکَ اللّهُ رَبُّ العالَمینَ ، إلهٌ قاهِرٌ قادِرٌ ذَلَّ لَهُ المُتَعَزِّزونَ ، وتَضاءَلَ لَهُ المُتَکَبِّرونَ ، ودانَ طَوعاً وکَرهاً لَهُ العالَمونَ .

نَحمَدُهُ بِما حَمِدَ نَفسَهُ وکَما هُوَ أهلُهُ ، ونَستَعینُهُ ونَستَغفِرُهُ ونَشهَدُ أن لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وَحدَهُ لاشَریکَ لَهُ ، یَعلَمُ ما تُخفِی الصُّدورُ ، وما تَجِنُّ البِحارُ ، وما تُوارِی الأَسرابُ ، وما تَغیضُ الأَرحامُ وما تَزدادُ ، وکُلُّ شَیءٍ عِندَهُ بِمِقدارٍ ، لا تَوارى مِنهُ ظُلُماتٌ ولا تَغیبُ عَنهُ غائِبَةٌ ، وما تَسقُطُ مِن وَرَقَةٍ إلاّ یَعلَمُها ، ولا حَبَّةٍ فی ظُلُماتِ الأَرضِ ، ولا رَطبٍ ولا یابِسٍ إلاّ فی کِتابٍ مُبینٍ ، ویَعلَمُ ما یَعمَلُ العامِلونَ وإلى أیِّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبونَ ، ونَستَهدِی اللّهَ بِالهُدى ، ونَعوذُ بِهِ مِنَ الضَّلالَةِ وَالرَّدى ، ونَشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ ونَبِیُّهُ ورَسولُهُ إلَى النّاسِ کافَّةً ، وأمینُهُ عَلى وَحیِهِ ، وأ نَّهُ بَلَّغَ رِسالَةَ رَبِّهِ ، وجاهَدَ فِی اللّهِ المُدبِرینَ عَنهُ ، وعَبَدَهُ حَتّى أتاهُ الیَقینُ صَلَّى اللّهُ عَلَیهِ وآلِهِ .

ستایش ، خداوندى راست که از رحمتش مأیوس نمى شوند و از نعمتش محروم نمى گردند و از رحمتش ناامید نمى شوند و از پرستش او روى برنمى تابند؛ آن که با کلمه اش ، آسمان هاى هفتگانه برپا شده و زمین هاى هفتگانه قرار یافته و کوه هاى بزرگ ، ثابت گشته و بادهاى بارورکننده جارى شده و ابرها در فضاى آسمان ، سِیر کرده و دریاها بر حدود آنها برپا شده است. پس ، خجسته است خداوند ، پروردگار جهانیان ، معبودى چیره و توانا که قدرت جویان ، در برابرش خوارند و متکبّران ، در مقابلش بى مقدارند و جهانیان ، خواهى نخواهى ، گردن به فرمان او نهاده اند.

او را مى ستاییم به آنچه خودش را ستوده و آن گونه که شایسته اوست؛ و از او یارى مى طلبیم و آمرزش مى خواهیم ؛ و گواهى مى دهیم که معبودى جز خداوند نیست ، [ و ] شریکى ندارد. آنچه را سینه ها پنهان مى دارند و آنچه را دریاها مى پوشانند و آنچه را لانه ها پنهان مى کنند و آنچه را رَحِم ها مى کاهند و مى افزایند (زمان حمل) ، مى داند و هر چیزى نزد او به اندازه است. نه تاریکى ها از او پنهان است و نه چیزى از علم او نهان. هیچ برگى نمى افتد ، مگر این که آن را مى داند و هیچ دانه اى در تاریکى هاى زمین نیست و هیچ تر و خشکى نیست ، مگر آن که در کتابى روشنگر است. و مى داند که عمل کنندگان چه مى کنند و به چه فرجامى برمى گردند.

از خداوند ، هدایت مى طلبیم و از گم راهى و تباهى به او پناه مى بریم و گواهى مى دهیم که محمّد ، بنده و پیامبر و فرستاده او به سوى همه مردم و امین وحى اوست . [

گواهى مى دهیم که] او رسالت پروردگارش را رساند و در راه خدا با روى گردانان از او ، نبرد کرد و او را پرستید ، تا آن که یقین (مرگ) ، او را فرا رسید. درود خداوند بر او و خاندانش!

 

اُوصیکُم عِبادَ اللّهِ بِتَقوَى اللّهِ الَّذی لا تَبرَحُ مِنهُ نِعمَةٌ ، ولا تُفقَدُ لَهُ رَحمَةٌ ، ولایَستَغنی عَنهُ العِبادُ ولا تَجزی أنعُمَهُ الأَعمالُ ، الَّذی رَغَّبَ فِی الآخِرَةِ ، وزَهَّدَ فِی الدُّنیا ، وحَذَّرَ المَعاصِیَ ، وتَعَزَّزَ بِالبَقاءِ ، وتَفَرَّدَ بِالعِزِّ وَالبَهاءِ ، وجَعَلَ المَوتَ غایَةَ المَخلوقینَ وسَبیلَ الماضینَ ، فَهُوَ مَعقودٌ بِنَواصِی الخَلقِ کُلِّهِم حَتمٌ فی رِقابِهِم ، لا یُعجِزُهُ لُحوقُ الهارِبِ ولا یَفوتُهُ ناءٍ ولا آئِبٌ ، یَهدِمُ کُلَّ لَذَّةٍ ، ویُزیلُ کُلَّ بَهجَةٍ ، ویَقشَعُ کُلَّ نِعمَةٍ .

 

شما را ـ اى بندگان خدا ـ به پروا کردن از خدایى سفارش مى کنم که هیچ یک از نعمت هاى او زوال نمى پذیرد و هیچ یک از رحمت هاى او گُم نمى شود و بندگانْ از او بى نیاز نمى شوند و عمل ها پاداش نعمت هاى او نمى گردند؛ آن که به آخرت تشویق کرده و به دنیا بى علاقه ساخته و از نافرمانى ها برحذر داشته و با بقا ، عزّت یافته و با عزّت و شُکوه ، یکتا گشته و مرگ را فرجامِ آفریدگان و راهِ گذشتگان قرار داده است. پس ، مرگ بر پیشانى همه آفریده ها ثبت ، و بر گردنشان حتمى است. [ مرگ ،] نه ناتوان از رسیدن به گریزنده است و نه هیچ دور و نزدیکى ، از چنگش مى رود. هر لذّتى را در هم مى ریزد و هر شادمانى اى را از بین مى برد و هر نعمتى را مى گیرد.

 

عِبادَ اللّهِ ، إنَّ الدُّنیا دارٌ رَضِیَ اللّهُ لِأَهلِهَا الفَناءَ وقَدَّرَ عَلَیهِم بِهَا الجَلاءَ ، فَکُلُّ ما فیها نافِدٌ وکُلُّ مَن یَسلُکُها بائِدٌ ، وهِیَ مَعَ ذلِکَ حُلوَةٌ غَضِرَةٌ ، رائِقَةٌ نَضِرَةٌ ، قَد زُیِّنَت لِلطّالِبِ ، ولاطَت بِقَلبِ الرّاغِبِ ، یُطَیِّبُهَا الطّامِعُ، ویَجتَویهَا الوَجِلُ الخائِفُ ، فَارتَحِلوا رَحِمَکُمُ اللّهُ مِنها بِأَحسَنِ ما بِحَضرَتِکُم مِنَ الزّادِ ولا تَطلُبوا مِنها سِوَى البُلغَةَ ، وکونوا فیها کَسَفرٍ نَزَلوا مَنزِلاً فَتَمَتَّعوا مِنهُ بِأَدنى ظِلٍّ،ثُمَّ ارتَحَلوا لِشَأنِهِم،ولا تَمُدّوا أعیُنَکُم فیها إلى ما مَتَّعَ بِهِ المُترَفونَ، وأضِرّوا فیها بِأَنفُسِکُم ؛ فَإِنَّ ذلِکَ أخَفُّ لِلحِسابِ وأقرَبُ مِنَ النَّجاةِ.

 

بندگان خدا! دنیا ، سرایى است که خداوند براى اهل آن ، فنا را پسندیده و کوچیدن از آن را بر ایشان حتمى ساخته است. هر چه در آن است ، پایان یافتنى است و هر که در پى آن است ، نابودشدنى. امّا با این همه ، دنیا شیرین و لذیذ و جذّاب و شاداب است؛ براى جوینده ، آراسته است و به دل مشتاق ، چسبیده؛ طمعکار ، آن را نیکو مى شمارد و ترسانِ هراسان ، از آن گریزان است. رحمت خدا بر شما! از آن با بهترین توشه اى که نزد خود دارید ، بکوچید و جز مقدارى که شما را به مقصد برساند ، بر نگیرید . در دنیا همچون مسافرانى باشید که در منزلگاهى فرود آمده و در اندک سایه اى آرمیده اند، سپس کوچیده و به راه خود رفته اند. چشم به آنچه ثروتمندانِ خوش گذارانْ از آن بهره مندند ، ندوزید و در دنیا به خودتان زیان برسانید ، که این ، حساب شما را سبک تر مى کند و براى نجات شما ، نزدیک تر است.

ألا إنَّ الدُّنیا قَد تَنَکَّرَت وأدبَرَت وآذَنَت بِوَداعٍ ، ألا وإنَّ الآخِرَةَ قَد أقبَلَت وأشرَفَت ونادَت بِاطِّلاعٍ،ألا وإنَّ المِضمارَ الیَومُ وغَداً السِّباقُ ألا وإنَّ السُّبقَةَ الجَنَّةُ وَالغایَةَ النّارُ ، أفَلا تائِبٌ مِن خَطیئَتِهِ قَبلَ هُجومِ مَنِیَّتِهِ؟ أوَلا عامِلٌ لِنَفسِهِ قَبلَ یَومِ فَقرِهِ وبُؤسِهِ؟ جَعَلَنَا اللّهُ وإیّاکُم مِمَّن یَخافُهُ ویَرجو ثَوابَهُ .

 

هلا آگاه باشید که دنیا تغییر شکل داده و پشت کرده و در آستانه خدا حافظى قرار گرفته است . آگاه باشید که آخرت نزدیک شده و روى آورده و بانگ آشنایى سر داده است . بدانید که امروز روز مسابقه و فردا روز پیشى گرفتن است . گروِ این مسابقه بهشت و پایان آتش است . آیا توبه کننده اى از گناه وجود ندارد که پیش از فرا رسیدن مرگش توبه کند؟ و یا عمل کننده اى که پیش از رسیدن روز تنگدستى و بدبختى اش عمل نماید؟ خداوند ، ما و شما را از کسانى قرار دهد که از او بیم دارند و به امید پاداش اویند .

 

ألا وإنَّ هذَا الیَومَ یَومٌ جَعَلَهُ اللّهُ عیداً وجَعَلَکُم لَهُ أهلاً ، فَاذکُرُوا اللّهَ یَذکُرکُم ، وکَبِّروهُ وعَظِّموهُ وسَبِّحوهُ ومَجِّدوهُ ، وادعوهُ یَستَجِب لَکُم وَاستَغفِروهُ یَغفِر لَکُم ، وتَضَرَّعوا وَابتَهِلوا وتوبوا وأنیبوا ، وأدّوا فِطرَتَکُم ؛ فَإِنَّها سُنَّةُ نَبِیِّکُم وفَریضَةٌ واجِبَةٌ مِن رَبِّکُم ، فَلیُخرِجها کُلُّ امرِىً?مِنکُم عَن نَفسِهِ وعَن عِیالِهِ کُلِّهِم ذَکَرِهِم واُنثاهُم ، صَغیرِهِم وکبیرِهِم ، حُرِّهِم ومَملوکِهِم ، یُخرِجُ کُلُّ واحِدٍ مِنهُم صاعاً مِن شَعیرٍ ، أو صاعاً مِن تَمرٍ ، أو نِصفَ صاعٍ من بُرٍّ من طیبِ کَسبِهِ ، طَیِّبَةً بِذلِکَ نَفسُهُ .

 

آگاه باشید که امروز ، روزى است که خداوندْ آن را عید قرار داده و شما را شایسته آن ساخته است. پس ، خدا را یاد کنید تا شما را یاد کند ، و او را بزرگ بشمارید و تسبیح و تمجید کنید و او را بخوانید تا پاسختان دهد ، و از او آمرزشى بخواهید تا شما را بیامرزد ، و در پیشگاه او ناله و نیایش و توبه کنید و به سوى او باز گردید و زکات فطره خود را بپردازید که سنّت پیامبرتان و فریضه واجب پروردگارتان است . هر کس[ باید ] زکات فطره را از سوى خود و همه خانواده اش (مرد یا زن ، کوچک یا بزرگ ، آزاد یا بنده) جدا کند ؛ براى هر نفر : یک صاع از جو ، یا یک صاع از خرما ، یا نیم صاع از گندم ، از درآمد پاک خود با رضامندى.

 

عِبادَ اللّهِ ، وتَعاوَنوا عَلَى البِرِّ وَالتَّقوى ، وتَراحَموا وتَعاطَفوا وأدّوا فَرائِضَ اللّهِ عَلَیکُم فیما أمَرَکُم بِهِ ، مِن إقامَةِ الصَّلَواتِ المَکتوباتِ ، وأداءِ الزَّکَواتِ ، وصِیامِ شَهرِ رَمَضانَ ، وحَجِّ البَیتِ ، وَالأَمرِ بِالمَعروفِ وَالتَّناهی عَنِ المُنکَرِ ، وَالإِحسانِ إلى نِسائِکُم وما مَلَکَت أیمانُکُم ، وَاتَّقُوا اللّهَ فیما نَهاکُم عَنهُ ، وأطیعوهُ فِی اجتِنابِ قَذفِ المُحصَناتِ وإتیانِ الفَواحِشِ ، وشُربِ الخَمرِ ، وبَخسِ المِکیالِ ونَقصِ المیزانِ ، وشَهادَةِ الزّورِ ، وَالفِرارِ مِنَ الزَّحفِ ، عَصَمَنَا اللّهُ وإیّاکُم بِالتَّقوى وجَعَلَ الآخِرَةَ خَیراً لَنا ولَکُم مِن هذِهِ الدُّنیا ، إنَّ أحسَنَ الحَدیثِ وأبلَغَ المَوعِظَةِ کَلامُ اللّهِ تعالى ، أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ ، « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِیمِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» ـ إلى آخِرِها ـ » .

 

بندگانِ خدا! یکدیگر را بر نیکى و تقوا یارى کنید و به یکدیگر مهربانى و عطوفت داشته باشید؛ واجبات الهى را در آنچه به شما فرمان داده است ، ادا کنید (همچون: برپا داشتن نمازهاى واجب ، پرداختن زکات ها ، گرفتن روزه ماه رمضان ، حجّ خانه خدا ، امر به معروف و نهى از منکر ، نیکى کردن به زنان و کنیزانتان) و در آنچه شما را از آن باز داشته ، از خدا پروا کنید و در پرهیز از: دادن نسبت ناروا به زنان پاک دامن ، انجام دادن زشتى ها ، شرابخوارى ، کم گذاشتن در پیمانه و کاستن از وزن ، اداى گواهى دروغ ، فرار از جنگ ، [در ترک همه اینها] ، از خدا فرمان بُردارى کنید
خداوند ، ما و شما را با تقوا نگه دارد و آخرت را براى ما و شما بهتر از این دنیا قرار دهد! همانا بهترین سخن و رساترین پند ، سخن خداى متعال است: أعوذ باللّه من الشیطان الرجیم ؛ « بسم اللّه الرحمن الرحیم * قل هو اللّه أحد*...» تا آخر سوره ».
ثُمَّ جَلَسَ وقامَ ، فقالَ :
«الحَمدُ للّهِِ نَحمَدُهُ ونَستَعینُهُ ونَستَغفِرُهُ ونَستَهدیهِ ونُؤمِنُ بِهِ ونَتَوَکَّلُ عَلَیهِ ، ونَعوذُ بِاللّهِ مِن شُرورِ أنفُسِنا ومِن سَیِّئاتِ أعمالِنا ، مَن یَهدِ اللّهُ فَهُوَ المُهتَدی ومَن یُضلِل فَلَن تَجِدَ لَهُ وَلِیّاً مُرشِداً ، وأشهَدُ أن لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وَحدَهُ لاشَریکَ لَهُ ، وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ ورَسولُهُ» .
وذَکَرَ باقِیَ الخُطبَةِ الصَّغیرَةِ فی یَومِ الجُمُعَةِ .[۱]

سپس نشست و برخاست و فرمود:
«خدا را سپاس. او را مى ستاییم و از او یارى و آمرزش و هدایت مى طلبیم. به او ایمان داریم و بر او تکیه مى کنیم و از بدى هاى خودمان و بدى هاى کارهایمان ، به خداوند پناه مى بریم. هر که را خدا هدایت کند ، هدایت یافته است و هر که را خدا گم راه کند ، هرگز براى او سرپرستِ هدایتگرى نمى یابى. و گواهى مى دهم که معبودى جز خداوند نیست ، یکتاى بى شریک است؛ و گواهى مى دهم که محمّد ، بنده و فرستاده اوست».
او باقى خطبه کوتاه در روز جمعه را ذکر کرده است.


[۱].مصباح المتهجّد : ۶۵۹/۷۲۸ ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ۱/۵۱۴/۱۴۸۲ نحوه ، بحارالأنوار : ۹۱/۲۹/۵ .

 

۰ رأیک موافقین ۰ مخالفین ۰
شهیدی که سبب مسلمان شدن یک استاد فلسفه آمریکایی شد

شهیدی که سبب مسلمان شدن یک استاد فلسفه آمریکایی شد

 

 

شهیداکبرملکی(آشنایی بیشتر با این شهید) دانشجو در دانشگاه تگزاس آمریکا بود که به استاد فلسفه بی خدایش ترجمه نهج_البلاغه امام علی را هدیه می دهد... 

گری کارل لگنهاوزن با خواندن نهج البلاغه چنان شیفته شخصیت امام علی می شود که می گوید اگر علی خدا را قبول دارد، من هم قبول دارم...

شهیدی که پروفسور آمریکایی را مسلمان کرد

 

متن حاضر مصاحبه‌ای با پروفسور «محمد لگنهاوسن» است که در سال 1382 انجام گرفته است. لازم به توضیح است انجام این مصاحبه بخشی از طرحی بود که بر اساس آن قرار بود فیلمی در باره زندگی و خدمات شهید «اکبر ملکی نوجه ‌دهی» ساخته شود.

 

پروفسور لگنهاوزن

پروفسورلگنهاوسن : من در سال 1953 میلادی در یک خانواده مذهبی و کاتولیک به‌دنیا آمده و بزرگ شدم. پس از اتمام دوره تحصیلی دبیرستان کاتولیک به دانشگاه ایالت نیویورک رفتم. در سال 1974 در رشته فلسفه لیسانس گرفتم. سال 1979 فوق لیسانسم را در دانشگاه «لایس» تگزاس دریافت کردم و در همان دانشگاه مدرک دکتری دریافت کردم. در سال 1983 موضوع پایان‌نامه من درباره «مفهوم جوهر ارسطویی در فلسفه تحلیلی امروز»، بود.

 

از 1979 تا 1989 در دانشگاه تگزاس جنوبی تدریس می‌کردم، بعد از اتمام دوره فوق‌لیسانس تدریس فلسفه را در دانشگاه تگزاس جنوبی آغاز کردم. یعنی چند ماه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران. در آن موقع من هیچ اعتقاد دینی نداشتم و بعد از رفتن به دانشگاه نیویورک دیگر به کلیسا نمی‌رفتم و فکر می‌کردم به درد نمی‌خورد و دیگر اعتقادی به دین کاتولیک نداشتم و به‌ دنبال دین و فرقه دیگری هم نرفتم ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، کنجکاو شدم که چطور مردم بر اساس دین، یک دیکتاتور که از حمایت آمریکا برخوردار بود را کنار گذاشتند. می‌خواستم بیشتر درباره این موضوع بدانم و چون خوشبختانه در آن زمان دانشجویان ایرانی بسیاری هم داشتم با برخی از دانشجویان ایرانی و مسلمان بحثی را شروع کردم،البته به‌ دنبال دینی نبودم، فقط از جنبه جالب بودن این بحث به دنبال کار علمی بودم.

 

 

از زمان آشنا شدن با اکبر، تقریبا سه سال طول کشید تا مسلمان شدم، یعنی در آن زمان به مساجد می‌رفتم و با مسلمانان صحبت می‌کردم و کم کم جاذبه اسلام را درک می‌کردم البته هدف من از اول فقط کارعلمی در زمینه اسلام بود

 

دانشگاه به نظر من جای بسیار ‌بسیار جالبی بود و از خدا تشکر می‌کنم از این‌که در آنجا می‌توانستم تدریس کنم، بعضی از اساتید خودم ناراحت شدند که بنده مدت زیادی آنجا ماندم، می‌گفتند که این دانشگاه درجه یک نیست و شما وقت تلف می‌کنید ولی برای خودم جای‌ جالبی بود و با فرهنگ سیاهپوستان آمریکایی آشنا شدم که بسیار جالب است. البته من از چندین کشور آفریقایی و آسیایی، از جمله سودان،فلسطین،اردن، لیبی، عربستان،پاکستان و ایران(فراوان)، انگلیس و غیرمسلمان از چین و خیلی از کشورهای دیگر دانشجو داشتم و خوشحال بودم که با فرهنگ و دین آنها آشنا می‌شدم.

 

با دانشجویان مسلمان شروع به صحبت کردن نمودم، فکر کنم سال دوم بود که تدریس می‌کردم و یا بهار 1980 و یا پاییز همان سال. به هرحال کلاسی داشتم که یک دانشجوی ایرانی به نام «اکبر ملکی نوجه دهی» در آن کلاس بود. این کلاس حدودا 35 دانشجو داشت، بعد از مدتی، ایشان به کلاسی نیامد. کمی نگرانش بودم. یک روز ایشان را در حالی در مرکز دانشگاه دیدم که درباره‌ اسلام و انقلاب تبلیغات پخش می‌کرد، آمدم پیشش و گفتم چه کار می‌کنید؟ چرا دیگر سرکلاس نمی‌آیید؟ من فکر می‌کردم تا امروز مریض بوده که نیامده است. گفت می‌دانید ما در کشورمان انقلاب کردیم و من فکر می‌کنم که مهم است که دانشجویان اینجا هم درباره‌ انقلاب اسلامی ایران اطلاع درست داشته باشند.

 

گفتم این کار خوبی است ولی شما کلاس هم بیایید و من همه تبلیغات شما را می‌خوانم. ایشان قبول کرد و بعد چند کتاب از دکتر شریعتی به من داد که یکی از آنها جامعه‌شناسی اسلام و یکی‌دیگر مارکسیسم و مغالطه‌های غربی به زبان انگلیسی و چند چیز دیگر بود.

 

یادم هست که کتاب جامعه‌شناسی اسلام را وقتی در مقطع دکتری تحصیل می‌کردم، بردم دانشگاه لایس. بعد از کلاسی که آنجا داشتم نشستم با چند تن از دوستان، باز کردم دیدم مقاله‌ای درباره آدم و حوا بود. تعجب کرده بودم که این‌ها چه ربطی به جامعه‌شناسی دارد و خیلی عجیب بود. ولی جالب بود. بعد شروع کردیم با اکبر که درباره اعتقاداتش صحبت کردیم و کم کم باهم دوست شدیم و دیدم که خیلی دانشجوی خوبی است. خیلی صادقانه صحبت می‌کرد و اعتقادات جدی داشت و هیچ شکی درباره اعتقداتش نداشت. همان زمان لانه جاسوسی آمریکا در ایران تسخیر شد. وقتی با دانشجویان ایرانی صحبت کردم متوجه شدم که این مساله این‌طور نیست که ما تصور می‌کردیم یعنی آمریکایی‌ها تظاهر کرده‌اند که در سفارتخانه فقط چند دیپلمات هستند که سعی می‌کنند بین کشورها توافق کنند. ولی وقتی با ایرانی‌ها صحبت کردم گفتند نه، این سفارتخانه در تهران نقش دیگری دارد و جای بسیار بزرگی است و اصلا می‌خواهند انقلاب ما را دگرگون کنند. به اکبر گفتم که خوب است برخی از دانشجویان من از دانشگاه لایس بنشینند و با دوستان شما بحث کنند و برخی از سوء‌تفاهم‌ها برطرف شود.

 

اکبر هم گفت این فکر بسیار خوبی است. این کار را بکنیم. اما اکبر گفت، این کار یک شرط دارد و آن این که ما به دوستان شما شام بدهیم. سپس قرار گذاشتیم یک شبی و رفتیم یک آپارتمان دانشجویی که یکی از دانشجویان در آنجا داشت. من هم از چهار پنج دانشجوی آمریکایی دعوت کردم. البته اکبر هم از سه‌چهار ایرانی و یک آمریکایی سیاهپوست مسلمان دعوت کرده بود.

 

آنها کباب کوبیده در «فر» درست کرده بودند و خیلی جالب و شب خوبی بود. بحث خیلی جدی بود. بعضی از دانشجویان آمریکایی من اصلا قبول نکردند هرچه که ایرانی‌ها گفتند، آنها گفتند این کارها برخلاف حقوق بشر و مقررات بین‌المللی است ولی اکبر هم انگلیسی‌اش عالی نبود گاهی اوقات انگار می‌خواست چیزی بگوید اما نمی‌توانست و مشکل بود. با این حال خوب صحبت کرد و وقتی که تمام شد همه خوشحال بودند که باهم آشنا شدند، البته فکر نمی‌کنم که همان شب کسی کاملا اندیشه‌اش عوض شد ولی به‌نظر من بسیار خوب بود چرا که دانشجویان آمریکایی که خیلی تند بودند فهمیدند که از زاویه دیگری هم می‌توان به این مساله نگاه کرد و این خودش ارزش داشت. هرچند بعضی از آمریکایی‌ها در طول مدت جلسه کاملا یک دیدگاه دیگری نسبت به این مساله داشتند.

 

یک روز رفتیم بهشت زهرا و مزار اکبر را پیدا کردیم و دیدم مدرک لیسانس ایشان از دانشگاه تگزاس جنوبی را بالای قبرش گذاشته‌اند

 

من هم با اکبر و هم با دانشجویان دیگر از شیعه و سنی درباره اسلام صحبت کردم. بعد از آن ترم که اکبر با من بود، ترم بعد هم ارتباطی با ایشان داشتم و کتاب‌هایی را برای من می‌آورد که بهترین آنها یک ترجمه از نهج‌البلاغه بود و ترجمه جلد اول «المیزان» که تالیف علامه طباطبائی (ره) بود.

 

بعد از آن اکبر رفت و من خبری نداشتم که کجاست. وقتی رفت من خیلی ارتباطی با ایرانی‌های دیگر نداشتم، برای بحث‌هایی که باهم داشتیم دلتنگ شدم و نمی‌دانستم که چه‌طور می‌توانم دوباره شروع کنم. به این نتیجه رسیدم که خودم در دانشگاه یک سخنرانی درباره‌ دکتر شریعتی ارائه دهم که فکر می‌کردم دانشجویان ایرانی بسیار علاقه دارند.

 

از دو کتابی که اکبر داده بود چیز‌هایی مربوط به اختیار و جبر را بررسی کردم تقریبا 20 دانشجو به سخنرانی آمدند. خیلی رسمی نبود. بعد از این سخنرانی یکی از دانشجویان آنجا گفت: شما فارسی بلدید؟ گفتم نه. گفت پس چه حقی شما دارید که یک متفکر ما مثل دکتر شریعتی را نقد کنید فقط براساس چند چیز کوتاه که به انگلیسی ترجمه شده؟ گفتم راست می‌گویی. من فقط براساس آن چیزی که در دسترسم هست می‌خواستم نقدش کنم، بعد با آن دانشجویی که از من اشکال گرفت دوست شدم و بحثی را درباره‌ اسلام ادامه دادیم. او هم مرا به مسلمانان دیگر معرفی کرد. یکی از این ویژگی‌هایی که اکبر در آن زمان داشت، این بود که هر چند کتاب‌های دکتر شریعتی را به من داد اما تعصبی درباره افکارش نداشت. یعنی هم با دانشجویان آنجا که در خط امام بودند همکاری می‌کرد و هم با دانشجویان دیگری که خیلی به دیدگاه امام نزدیک نبودند، رابطه داشت.

 

برای من جالب بود که این گروه‌ها با وجود داشتن اختلاف نظر با این فرد ارتباط خوبی با هم داشتند. در دانشگاه تگزاس جنوبی منافقان هم بودند و تبلیغات پخش می‌کردند. من تبلیغات آنها را هم خواندم، ولی به نظر من آنها خیلی مارکسیست بودند یعنی بیشتر دیدگاه‌هایشان را از مارکس الهام گرفته بودند. بعدا وقتی که در خیابان بین منافقین و دانشجویان پیرو خط امام در دانشگاه ما در تگزاس درگیری شد یکی از این منافقان با چاقو به دانشجویان خط امام حمله کرد.

 

از زمان آشنا شدن با اکبر، تقریبا سه سال طول کشید تا مسلمان شدم، یعنی در آن زمان به مساجد می‌رفتم و با مسلمانان صحبت می‌کردم و کم کم جاذبه اسلام را درک می‌کردم البته هدف من از اول فقط کارعلمی در زمینه اسلام بود ومی‌خواستم بدانم که مسلمانان چه‌طور فکر می‌کنند ولی به‌طور ناآگاهانه‌ای تبدیل شد به یک علاقه بیشتر. فکر می‌کردم که بعضی از این چیزهایی که اسلام می‌گوید خوب است و همچنین نوع زندگی که اسلام می‌گوید خوب است ولی نمی‌خواستم مسلمان شوم چون فکر می‌کردم مسلمانان سختی‌ها و مخاطرات زیادی دارند. بعد از مسلمان‌شدن نماز را یاد گرفتم و گاهی اوقات هروقت که دلم می‌خواست نماز می‌خواندم مخصوصا نماز جماعت را خیلی دوست داشتم. بالاخره یک روز بعد از نماز جمعه در پارکینگ مسجد بعضی از مسلمانان آمریکایی سیاهپوست آمدند پیش من و از من پرسیدند شما مسلمان هستید؟؛ یکی از آنها گفت که عیب است نپرس، من دیدم که او اینجا نماز خواند، حتما مسلمان است بعد شهادتین را در حضور آنها گفتم. گریه کردیم و آنها خیلی خوشحال شدند. آنها گفتند ما خیلی خوشحال هستیم که شما مسلمان شدید و می‌خواهیم که شما پیش‌نماز ما شوید. من گفتم که امروز روز اول است آنها گفتند نه اشکالی ندارد ما می‌خواهیم یک انجمن مسلمانان در دانشگاه درست کنیم. گفتم باشد من به شما کمک می‌کنم.

 

بعد از آن همان انجمن مسلمانان در دانشگاه تگزاس جنوبی را درست کردیم و نماز جمعه را آنجا برگزار می‌کردیم و گروهی که در داشتیم اکثرا سنی بودند. البته من از اول هیچ شکی نداشتم درباره‌ اسلام که آیا شیعه شوم یا سنی؟. از وقتی که نهج‌البلاغه را خواندم برای بنده فقط سوال بود که یا اسلام تشیع را قبول کنم یا بی‌دین بمانم.

 

از اکبر هیچ خبری نداشتم تا یکی از این دوستان ایرانی به من گفت که شما می‌دانید که اکبر شهید شده است؟ تعجب کردم. نمی‌دانستم برادرش هم در تگزاس زندگی می‌کند. با برادرش آشنا شدم. برادرش گفت که اکبر بعد از اخذ لیسانس رشته علوم کامپیوتری در واشنگتن و در دفتر منافع ایران کار می‌کرد. یک روز منافقین به آنجا حمله کردند رفتند به سفارتخانه و اکبر و چند تا کارمند ایرانی دیگر را مورد ضرب و شتم قرار دادند.

 

اکبر هم که آنجا بود با آنها درگیر می‌شود و یکی از منافقان را مجروح می‌کند لذا او را محاکمه می‌کنند و او دیگر نمی‌توانست در آمریکا بماند. به بعضی از دوستان دیگرش گفته بود که من می‌خواهم به جبهه بروم.

 

آنجا شخصی به نام دکتر طباطبایی به من گفت که اکبر به او گفته است که می‌خواهم بروم جبهه، گفت ما به اکبر گفتیم که شما لیسانس گرفته‌اید و می‌توانید خدمت‌های دیگری کنید ولی گفت نه. او اصرار کرد که می‌خواهد برود جبهه.

 

آقای دکتر طباطبایی گفت: ایشان ایران رفت و عازم جبهه شد و پس از مدتی مثل اینکه در اثر برخورد با مین شهید شد.

 

در ششمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، برخی از دوستان ایرانی مرا دعوت کردند که برای دهه‌فجر به ایران بیایم.از برادر اکبر آدرس مزارش در بهشت زهرا(س) را گرفتم و گفتم حتما می‌روم بهشت زهرا. یک روز رفتیم بهشت زهرا و مزار اکبر را پیدا کردیم و دیدم مدرک لیسانس ایشان از دانشگاه تگزاس جنوبی را بالای قبرش گذاشته‌اند.

 

تنظیم از گروه هنر مردان خدا

منبع : خبرگزاری ایسنا

۰ رأیک موافقین ۰ مخالفین ۰
بحران اخلاقی که این قدر حرفش زده می‌شود ابتداءاً چگونه به وجود آمده، و اکنون چگونه ادامه دارد؟

بحران اخلاقی که این قدر حرفش زده می‌شود ابتداءاً چگونه به وجود آمده، و اکنون چگونه ادامه دارد؟

پرسش:

بحران اخلاقی که این قدر حرفش زده می‌شود ابتداءاً چگونه به وجود آمده، و اکنون چگونه ادامه دارد؟

پاسخ:


ریشه‌یابی بحران‌های اخلاقی فساد اخلاقی در تمامی جوامع وجود داشته و در طول تاریخ عده‌ای از افراد هر جامعه به آن مبتلا بوده‌اند، امّا بحران اخلاقی که وضعیت بسیار شدید و ناگوار فساد اخلاقی است، ابتدا از غرب آغاز شده و در طول چند دهه کشورهای غربی را فراگرفته است. آثار این بحران حتی دیگر کشورها را نیز به شدّت تهدید نموده و گرایش‌های مذهبی افرادی را تحت تأثیر قرار داده است. اگر خواسته باشیم بحران اخلاقی را در غرب ریشه‌یابی کنیم، ناگزیریم از این که نگاهی به تحوّلات فکری و اعتقادی در غرب داشته باشیم.

1. حاکمیت بینش مادی معاصرریشه اصلی بحران اخلاقی در غرب به این برمی‌‌گردد که به مرور زمان بینش مادی در غرب حاکم شد و تفسیری کاملاً مادی از هستی و انسان ارایه گردید. نظریة تکاملی داروین(نقد نظریه داروین) نقش به سزایی در پیدایش تفکّر مادی در غرب دارد، با طرح این نظریه، انسان محصول فرآیندهای مادی معرفی شد که خودش بر اساس قوانین طبیعت بدنیا آمده و نسل جدیدی از حیوانات پیشین است.(1) این نظریه به سرعت در غرب مورد قبول و تأیید بسیاری از افراد قرار گرفت و درعمل نیز افراد به این سمت گرایش پیدا کردند یعنی تمامی ارزش‌های انسانی و اخلاقی را زیرپا گذاشتند.(2) زیرا با پذیرش تئوری تکامل در مورد انسان، جایی برای اعتقاد به خلقت آدم ـ علیه السّلام ـ که در کتب آسمانی و ازجمله در قرآن به آن تأکید شده باقی نمی‌ماند. وجود خداوند و آفرینش، معاد و نبوت نیز در سایه این نظریه زیر سوال می رود. پذیرش گسترده داروینیسم در غرب صرفاً یک رخداد علمی نبود، بلکه تقریباً جریان‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی وفکری در غرب به حمایت‌های گسترده از این نظریه برخاستند. پس از چند دهه این طرز تفکّر در دنیای غرب به صورت گسترده رایج شد و بنیان های بحران اخلاقی در غرب پایه‌ریزی گردید.

2. آزادی جنسییکی از عوامل بحران اخلاقی در غرب، آزادی جنسی و فروپاشی نظام خانواده است. آزادی جنسی خود متأثر از دیدگاه مادی و نظریه داروین می‌باشد. زیرا وقتی انسان در حدّ یک موجود مادّی معرفی شد، از نظر اخلاق و مسایل جنسی نیز آزاد گذاشته شده و در پی آن نظام خانواده از هم متلاشی خواهد شد. در دنیایی که تحت سیطرة بینش مادی قرار دارد، عکس‌ها و فیلم‌های ترویج کنندة فحشا نه فقط در مراکز مخصوص بلکه در سطح بسیار گسترده از طریق وسایل ارتباط جمعی، برای عموم عرضه می‌شود. محور بخش بزرگی از فیلم‌های سینمای و سریال‌های تلویزیونی، اشاعه فساد جنسی به اشکال مختلف است. در اخلاق غربی که ناشی از نظریه تکاملی است، روابط مشروع جنسی در محدودة ازدواج و تشکیل ازدواج امری بی‌معنا تلقّی می‌شود.
خلاصه آن که در نظام مادی حاکم بر غرب، کانون خانواده که محل امن و امنیّت برای تربیت و پرورش کودکان و مکان احترام بزرگسالان است، از هم می‌پاشد. فرزندان از محبّت مادران و پدران محروم می‌شوند و سالمندان دور از فرزندان و بستگان در فقر عاطفی و غربت دردناک، آخرین سال‌های زندگی را سپری می‌کنند. فساد و فحشا و آلوده‌ترین روابط جنسی، مشروع و مطلوب جلوه داده می‌شود و با کمک هنر سینما و تأتر به شدّت تبلیغ می‌شود، این عوامل باعث گردید که دنیای غرب به بحران اخلاقی دچار شود.(3)

3. نادیده گرفتن مذهب و اخلاقنادیده گرفتن مذهب و اخلاق از دیگر عوامل بحران اخلاقی است. گر چه این هم در واقع به همان تفکّر مادّی برمی‌گردد، امّا میتوان آن را به عنوان یک عامل مستقل نیز در نظر گرفت.
از آنجا که حذف مذهب از زندگی باعث خلاء های بسیاری می گردد، لذا در جامعة غربی خلاءهای درد ناک و جنایات هولناکی را شاهد هستیم. آثار و پیامدهای کنار گذاشتن دین از زندگی، باعث شده است که دنیای غرب به اشتباه خود پی ببرد که این مطلب را در اعتراف های اندیشمندان غرب مشاهده می کنیم.
نکته: از آنجا که دین اسلام و مکتب تشیع، مکتب کامل و همه جانبه ای می باشد و کشور ایران پیرو این آئین بوده و رواج اسلام و تشیع در جامعة ایران مشهود است، لذا بحران اخلاقی در ایران مشاهده نمی شود. بله کارهای ضد اخلاقی در جامعة ما دیده می شود ولی این به معنی بحران اخلاقی نمی باشد.
البته همة مردم و همة اقشار جامعه وظیفه دارند با راه های مناسب به تقویت ایمان جوانان بپردازند تا اینکه خدای تا کرده موجب بحران های اخلاقی نگردد.

آثار و پیامد‌های بحران اخلاقیبحران اخلاقی پیامدهای خطرناکی بدنبال دارد، نگاهی گذرا به تحقیقات و آمارها درغرب به خوبی نشان می‌دهد که بحران اخلاقی، آزادی جنسی و روابط آزاد زن و مرد در چند دهة اخیر باعث تشدید ناهنجاری‌های روانی، اختلالات افسردگی، اضطراب، خودکشی و ارتکاب جرم وجنایت شده است.(4)

هشدار امروزه تلاش می‌شود که بحران اخلاقی را عالم‌گیر سازند و تمامی جوانان، نوجوانان و خانواده‌ها را به آن مبتلا سازند. تهاجم فرهنگی یکی از ابزارهای ترویج فساد اخلاقی است.
چه باید کرد؟(5)
در کشور ما گرچه انحرافات اجتماعی و اخلاقی وجود دارد و عده‌ای تحت تأثیر تبلیغات زهرآگین دشمن قرار گرفته و آسیب پذیر شده‌اند، امّا نمی‌توان این وضعیّت را بحران اخلاقی نامید. بنابراین همه ما وظیفه داریم که از بروز بحران اخلاقی در کشور و جامعة‌ خود جلوگیری نماییم. یگانه عاملی که می‌تواند از بحران اخلاقی جلوگیری کند، تقویت ایمان و معنویت و فرهنگ سازی دینی در جامعه است. اگر احساس مسئولیت نکنیم، بحران اخلاقی که دنیای غرب را از هم متلاشی کرده جامعه ما را نیز به شدّت تهدید می‌کند.
در پایان امیدوارم با آشنایی از ریشه‌های بحران اخلاقی در غرب و آثار و پیامدهای آن، بتوانیم ایمان و معنویّت را در خویشتن تقویت نموده به ارزش‌های اخلاقی پای‌بند باشیم تا خدای نکرده به سرنوشت دنیای غرب مبتلا نگردیم.

 

پاورقی:

1. برای مطالعه بیشتر رک: چارلز داروین، منشأ انواع، ترجمه نورالدین فرهیخته، نگارستان کتاب، چاپ اوّل، 1380. و نیز نیشابوری، اصغر، نقد و بررسی نظریه‌های تکاملی، وزارت آموزش و پرورش ...، چاپ اوّل، 1367.
2. رهنمایی، سید احمد، غرب شناسی، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، چاپ اوّل، 1379، فصل 4.
3. دبیر سیاقی، منوچهر، در غرب چه میگذرد؟ انتشارات بحر العلوم، چاپ اوّل، 1375، ص 86 ـ 92.
4. برای مطالعه در این خصوص ر.ک: درویزه، ابوالفضل، ایدز و ریشهیابی بحرانهای اخلاقی درغرب، دانشگاه گیلان، چاپ اوّل، 1375، فصل دوّم.
5. برای مطالعه بیشتر رک: فرهنگ و مقاومت فرهنگی، فلق، 1374.

 
۰ رأیک موافقین ۰ مخالفین ۰
ترجمه و شرح خطبه 69 نهج البلاغه: نکوهش سستی یاران

ترجمه و شرح خطبه 69 نهج البلاغه: نکوهش سستی یاران

صوت👈🏻 سلسله بحث های استاد پناهیان در سحرهای ماه مبارک رمضان فروردین1402باموضوع: | اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)

متن خطبه

و من کلام له (علیه السلام) فی توبیخ بعض أصحابه:

کَمْ أُدَارِیکُمْ کَمَا تُدَارَى الْبِکَارُ الْعَمِدَةُ وَ الثِّیَابُ الْمُتَدَاعِیَةُ، کُلَّمَا حِیصَتْ مِنْ جَانِبٍ تَهَتَّکَتْ مِنْ آخَرَ، کُلَّمَا أَطَلَّ عَلَیْکُمْ مَنْسِرٌ مِنْ مَنَاسِرِ أَهْلِ الشَّامِ أَغْلَقَ کُلُّ رَجُلٍ مِنْکُمْ بَابَهُ وَ انْجَحَرَ انْجِحَارَ الضَّبَّةِ فِی جُحْرِهَا وَ الضَّبُعِ فِی وِجَارِهَا. الذَّلِیلُ وَ اللَّهِ مَنْ نَصَرْتُمُوهُ وَ مَنْ رُمِیَ بِکُمْ فَقَدْ رُمِیَ بِأَفْوَقَ نَاصِلٍ؛ إِنَّکُمْ وَ اللَّهِ لَکَثِیرٌ فِی الْبَاحَاتِ قَلِیلٌ تَحْتَ الرَّایَاتِ؛ وَ إِنِّی لَعَالِمٌ بِمَا یُصْلِحُکُمْ وَ یُقِیمُ أَوَدَکُمْ وَ لَکِنِّی لَا أَرَى إِصْلَاحَکُمْ بِإِفْسَادِ نَفْسِی؛ أَضْرَعَ اللَّهُ خُدُودَکُمْ وَ أَتْعَسَ جُدُودَکُمْ، لَا تَعْرِفُونَ الْحَقَّ کَمَعْرِفَتِکُمُ الْبَاطِلَ وَ لَا تُبْطِلُونَ الْبَاطِلَ کَإِبْطَالِکُمُ الْحَق.

 

فرهنگ لغت

فرهنگ‏ نهج‏ البلاغه (رحیمی نیا)

واژه های نهج البلاغه (عمران علی زاده)

البِکار: جمع «بکر»، شتران جوان. 

العَمِدَةُ: شترى که بخاطر سوارى بسیار کوهانش کوفته و مجروح شده است. 

الثِّیَابُ المُتَداعِیَةُ:  لباسهاى کهنه و پاره، و مدارا با آنها یعنى با احتیاط از آنها استفاده کردن. 

حِیصَتْ: دوخته شد. 

تَهَتّکَتْ: دریده مى شود. 

المَنْسِر: گروهى از لشکر که پیشاپیش سپاه حرکت مى کنند. 

اطَلّ: نزدیک شد، مشرف شد. 

انْجَحَرَ: در لانه خزید. 

الوِجَار: لانه کفتار و غیره. 

الَافْوَق: تیر بدون ته، بدون سوفار. 

النَاصِل: تیر بدون پیکان، بدون سر. 

البَاحَات: حیاط خانه ها، گردشگاهها. 

الَاوَد: کجى. 

اضْرَعَ اللّه خُدُودَکُم: خدا صورتهاى شما را خوار و پست کند. 

اتْعَسَ جُدُودَکُم: (خدا) نصیبتان را تباه کرد «التعس»: انحطاط، نابودى، لغزیدن.

 

البِکار العَمِدَة: شتر جوانى که کوهانش از درون زخمى باشد 

الثِیابُ المُتَداعِیَة: لباسهاى کهنه و سابیده شده 

حِیصَت: دوخته شود، پاره دوزى شود 

تَهَتَّکَت: پاره مى شود 

أطَلَّ: مشرف شود، نمایان و حمله ور شود 

مَنسِر: یک قطعه از لشکر که جلو قشون مى رود 

إنجَحَر: داخل حجره و خانه مى شود، خانه نشین مى شود. 

جُحر: لانه و خانه حشرات 

وِجار: لانه کفتار 

بَاحات: میدانهاى عمومى شهر 

أوَد: کجى و نادرستى 

أضرَعَ اللّه خُدودَکم: خدا روهاى شما را ذلیل کند 

أتعَسَ جُدودَکم: پست و نابود کند تلاشها و نصیب شما را 

 

ترجمه

سخنى از آن حضرت (ع) در نکوهش اصحابش:

چند با شما مدارا کنم، چونان که با اشتران جوانى که کوهانشان از درون ریش است و از برون سالم، مدارا کنند. یا با کهنه جامه اى که اگر از یک جاى پارگى آن را بدوزند، از جاى دیگر پاره شود. 

هر بار که طلایه لشکر شام از دور پدیدار گردد، هر یک از شما به خانه خود مى گریزید و در را به روى خود مى بندید. همانند سوسمارى، که از بیم، در سوراخ خود پنهان مى شود، شما نیز به سوراخ خود مى خزید. یا مانند کفتار به لانه پنهان مى شوید. 

به خدا سوگند، خوار و ذلیل کسى است که شما یاریش کرده باشید. هر که شما را چون تیر به سوى خصم افکند، تیر سوفار شکسته و بى پیکان، به سوى او افکنده است. به خدا سوگند، که به هنگام آرمیدن در عرصه آرامش خانه، شمارتان بسیار است و در زیر پرچم نبرد، اندک. 

مى دانم داروى درد شما چیست و این کژى را چگونه راست توان کرد. ولى نمى خواهم شما را اصلاح کنم، در حالى که خود را تباه کرده باشم. خداوند خوارتان سازد و بدبخت و بى بهره گرداند. آنسان که باطل را مى شناسید، حق را نمى شناسید و آنسان با باطل مبارزه نمى کنید که به نابود کردن حق کمر بسته اید. 

 

از سخنان آن حضرت است در سرزنش اصحاب سست پیمانش:

چه اندازه با شما مدارا کنم چنانکه با شترهاى کوهان کوفته مدارا مى شود، و با لباسهاى پوسیده رفتار مى گردد، که از هر طرف دوخته مى شود از جانب دیگر پاره مى گردد هر وقت گروهى از سپاه شام به شما رو مى کند هر مردى از شما درب خانه اش را مى بندد، و چون سوسمار به لانه مى خزد و مانند کفتار به آشیانه پناه مى برد. 

به خدا قسم خوار و ذلیل کسى است که شما به یاریش برخیزید. و آن که به وسیله شما به سوى دشمن تیر بیندازد با تیر شکسته بى پیکان تیراندازى کرده. سوگند به خدا شما در عرصه هاى آرام فراوانید، ولى زیر پرچم هاى جهاد اندک. 

من آنچه که شما را اصلاح و کجى هایتان را مستقیم مى نماید مى دانم، ولى هرگز با تباه کردن خود شما را اصلاح نمى کنم. خداوند رویتان را خوار، و نصیبتان را تباه گرداند. آنچنان که باطل را مى شناسید معرفت به حق ندارید، و آنچنان که حق را باطل مى کنید باطل را نابود نمى نمایید.

 

(در سال 39 هجرى پس از شنیدن غارتگرى هاى فرماندهان معاویه در «عین التّمر» در نکوهش کوفیان فرمود). 

علل نکوهش کوفیان:

چه مقدار با شما کوفیان مدارا کنم چونان مدارا کردن با شتران نو بارى که از سنگینى بار، پشتشان زخم شده است، و مانند وصله زدن جامه فرسوده اى که هر گاه از جانبى آن را بدوزند، از سوى دیگر پاره مى گردد هر گاه دسته اى از مهاجمان شام به شما یورش آوردند، هر کدام از شما به خانه رفته، درب خانه را مى بندید، و چون سوسمار در سوراخ خود مى خزید، و چون کفتار در لانه مى آرمید. 

سوگند به خدا ذلیل است آن کس که شما یارى دهندگان او باشید، کسى که با شما تیر اندازى کند گویا تیرى بدون پیکان رها ساخته است. به خدا سوگند، شما در خانه ها فراوان، و زیر پرچم هاى میدان نبرد اندکید.

و من مى دانم که چگونه باید شما را اصلاح و کجى هاى شما را راست کرد، امّا اصلاح شما را با فاسد کردن روح خویش جایز نمى دانم. خدا بر پیشانى شما داغ ذلّت بگذارد، و بهره شما را اندک شمارد، شما آنگونه که باطل را مى شناسید از حق آگاهى ندارید، و در نابودى باطل تلاش نمى کنید آن سان که در نابودى حق کوشش دارید. 

 

تا چند با شما راه مدارا بسپارم آنسان که با شتر بچّه هایى مدارا کنند -که کوهانشان از درون ریش است، و از برون بى گزند مى نماید، لا جرم سوارى را نمى شاید-، یا جامه فرسوده اى که چون شکاف آن را از سویى به هم آرند، از سوى دیگر گشاید. 

هرگاه دسته اى از سپاهیان شام عنان گشاید، و بر سرتان آید به خانه مى روید و در به روى خود مى بندید و چون سوسمار در سوراخ مى خزید و یا چون کفتار در لانه مى آرمید به خدا، آن کس را که شما یارى دهید خوار است، و آن را که شما بر او حمله آرید، نشانه تیر شکسته سوفار. به خدا سوگند، که در مجلس بزم بسیارید و فراهم، و زیر پرچم رزم ناچیز و کم.

من مى دانم چگونه مى توان شما را درست کرد و از کجى به راستى آورد -امّا نه به بهاى ارتکاب گناه- که شما اصلاح شوید و من تباه. خدایتان خوار گرداند و بهره تان را اندک و بى مقدار. به شناختن باطل بیش از شناخت حقّ آگهى دارید، و چنانکه حقّ را پایمال مى کنید گامى در راه نابودى باطل نمى گذارید. 

 

از سخنان آن حضرت علیه السّلام است در نکوهش اصحابش (که براى جنگ با اهل شام یعنى معاویه و لشگرش خود را آماده نمى ساختند).

(1) تا چند با شما (براى حاضر نشدن براى جهاد در راه خدا) مماشات کنم، چنانکه با شترهاى جوانى که سنگینى بار کوهان آنها را کوبیده مماشاة کنند (شما هم چون بهائم بى خردید به این جهت شکیبائى نداشته زیر بار سختیهاى جنگ نرفته از دشمن جلوگیرى نمى نمائید) و چنانکه با جامه هاى کهنه که پى در پى دریده شده هر بار که از سمتى بدوزند از طرف دیگر پاره مى گردد، مداراة مى نمایند (شما را از هر جانبى گرد آورده براى جنگ آماده مى نمایم پراکنده مى گردید) 

(2) هر گاه گروهى از لشگر اهل شام بشما نزدیک شوند هر مرد شما (از ترس) در خانه خود را بسته در گوشه اى پنهان شود مانند پنهان شدن سوسمار و کفتار در لانه خود (که به اندک آوازى در خانه خود پنهان گردند، پس)

(3) سوگند بخدا ذلیل و خوار است کسیکه شما او را (در جلوگیرى از دشمن، یا در کارزار) یارى کنید (زیرا مردمى با خرد و دلیر نیستید) و کسیکه با یارى شما (بسوى دشمن) تیر اندازد (و بخواهد پیشروى او را مانع گردد) با تیر سر شکسته بى پیکان تیر انداخته (چنانکه از چنین تیرى بهره اى نیست از شما هم براى دفع دشمن و شکست او در کارزار سودى برده نمى شود) 

(4) سوگند بخدا شما در میان خانه ها بسیارید و در زیر بیرقها کم (تا در خانه هاى خود هستید گرد هم آمده لاف زده گزاف مى گوئید، ولى براى جنگیدن با دشمن حاضر نمى شوید) 

(5) و من آنچه را که شما را اصلاح نماید (براى جنگ با دشمن آماده سازد) و کجى شما را راست گرداند (فرمانبردار کند) مى دانم (مى توانم مانند ستمکاران براى پیشرفت مقاصد خود بعضى از شما را کشته یا زندانى نمایم تا دیگران عبرت گرفته از ترس مرا اطاعت نمایند) و لیکن سوگند بخدا اصلاح شما را با افساد و تباه ساختن خود جایز نمى بینم (زیرا اصلاح باین نحو سبب گرفتارى من است بعذاب الهىّ و باین امر راضى نیستم) 

(6) خداوند روى شما را خوار گرداند (شما چون لیاقت قبول نصیحت و پند مرا ندارید بعذاب گرفتار شوید) و حظّ و بهره هاى شما را ناقابل نماید (در دنیا بد بخت شوید، چنانکه در آخرت هم بد بخت خواهید بود، زیرا)

(7) حقّ را نمى شناسید (از احکام الهیّه پیروى نمى کنید) چنانکه با باطل آشنا هستید (از آن پیروى مى نمایید) و در صدد ابطال باطل نیستید، چنانکه حقّ و حقیقت را باطل مى کنید (براه حقّ قدم ننهاده همواره در راه باطل سیر مى نمایید). 

 

چقدر با شما مدارا کنم! همچون مدارا کردن با شتران تازه کار که از سنگینى بار، پشتشان مجروح مى شود؟! و یا همچون جامه کهنه و فرسوده اى که هرگاه گوشه اى از آن را بدوزند از سویى دیگر پاره مى شود؟! هر زمان گروهى از لشکریان شام به شما نزدیک مى شوند، هر یک از شما در را به روى خود مى بندد و همچون سوسمار در لانه خود مى خزد و یا همانند کفتار که در خانه خویش پنهان شده، مخفى مى گردد. به خدا سوگند! ذلیل آن کسى است که شما یاورِ او باشید، و آن کس که به وسیله شما (به سوى دشمن) تیراندازى کند، همچون کسى است که تیرى بى پیکان و بدون پایه رها سازد. به خدا سوگند! جمعیّت شما در میدان گاههاى شهر (و مجالس بزم) زیاد است، ولى در سایه پرچم هاى میدانِ نبرد (و عرصه رزم) کم است.

من به خوبى مى دانم چه چیز شما را اصلاح مى کند و کژى هاى شما را راست مى نماید، ولى هرگز اصلاحِ شما را، با تباه ساختن خویش جایز نمى شمرم. خداوند صورت هاى شما را بر خاک مذلّت بگذارد و بهره شما را (از حیات سعادتمندانه) نابود کند. شما آن گونه که باطل را مى شناسید، نسبت به حق شناخت ندارید و آن چنان که در ابطال حق کوشا هستید، براى از میان بردن باطل اقدام نمى کنید!

 

شرح

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 3، ص: 146-133

و من کلام له علیه السّلام فى توبیخ بعض أصحابه.
از سخنانى است که امام علیه السلام در ملامت و توبیخ بعضى از یارانش فرموده است.

خطبه در یک نگاه:
آهنگِ این خطبه، آهنگ خطبه هاى پرسوز و گدازى است که على علیه السلام پس از مشاهده جرأت و جسارت لشکریان معاویه و خونسردى و بى تفاوتى گروهى از لشکریانش در برابر جنایات شامیان، ایراد فرموده است.
در این خطبه، نکوهش شدیدى از ضعف و زبونى و عافیت طلبى جماعتى از کوفیان و عراقیان شده و حتّى بعضى از تعبیرات آن، نشانه نومیدى حضرت از کارآیى آنان در برابر دشمن است و به نظر مى رسد که امام علیه السلام تمام این سخنان را براى تحریک و به اصطلاح بر سر غیرت آوردن، در برابر شامیان ستمگر ایراد فرموده است.

گله شدید از دوستان سست عنصر!

از محتواى این خطبه به خوبى استفاده مى شود که امام(علیه السلام) به عنوان رهبر و فرماندهى که از نافرمانى هاى مکرّر و مستمرّ لشکر خود سخت رنجیده شده و به روشنى مى بیند که دشمن با مشاهده این حالت هر روز جسورتر مى شود، به نکوهش و سرزنش این گروه از اصحاب و لشکر خود مى پردازد، بلکه بر سر عقل و غیرت آیند و پیش از آنکه راه بازگشت به روى آنها بسته شود، برگردند و در صف واحدى شجاعانه در برابر دشمن بایستند و او را بر سر جاى خود بنشانند.

تعبیرات این خطبه نشان مى دهد - برخلاف آنچه بعضى از ناآگاهان مى پندارند - امام(علیه السلام) نهایت مدارا را با این گروهِ سست و بى انضباط به خرج مى داده، تا آنجا که از مدارا کردن با آنان خسته شده، مى فرماید:

«چه قدر با شما مدارا کنم؟ همچون مدارا کردن با شتران تازه کار که از سنگینى بار، پشتشان مجروح مى شود، و یا همچون جامه کهنه و فرسوده اى که هرگاه گوشه اى از آن را بدوزند، از سوى دیگر پاره مى شود!» (کَمْ أُدَارِیکُمْ کَمَا تُدَارَى الْبِکَارُ(1) الْعَمِدَةُ،(2) وَ الثِّیَابُ الْمُتَدَاعِیَةُ!(3) کُلَّمَا حِیصَتْ(4) مِنْ جَانِب تَهَتَّکَتْ مِنْ آخَرَ).

تشبیهات بالا، از تشبیهاتى است بسیار ظریف و دقیق و پرمعنا، که امام(علیه السلام) درباره اهل کوفه و گروهى از مردم عراق، بیان فرموده; تاریخ نشان مى دهد که بعد از جنگ «صفّین» و مشکلاتى که بر اثر نادانى و نافرمانى گروهى از سربازان امام(علیه السلام) به بار آمد، حالت سستى و ضعف و زبونى و بى تفاوتى در برابر سرنوشت اجتماعى، به آنها دست داد.

آنها افرادى عافیت طلب و کوته فکر بودند، یا قدرت بر تحلیل مسایل اجتماعى نداشتند و یا اگر داشتند براى اینکه خود را به زحمت نیندازند، بى تفاوت از کنار آن مى گذشتند. حملات غافلگیرانه و غارتگرانه لشکریان شام، که پى در پى به مرزهاى عراق مى شد و گاه تا عمق زیادى نفوذ مى کرد آنها را بیدار نکرد و از فاجعه بزرگى که در پیش داشتند، آگاهشان نساخت و اگر گروهى آگاه شدند، با بى تفاوتى از کنار آن گذشتند.

امام(علیه السلام) در تشبیه اوّل، آنها را به شترانى تشبیه مى کند که تازه آماده باربرى شده اند و احیاناً پشت و کوهانشان مجروح شده است. روشن است که همه شتران در آغاز کار چنین اند و باید این دوران را تحمّل کنند، تا پشتشان محکم و دست و پایشان، ورزیده شود.

ولى این گروه، با همان بارهاى نخستین که در جنگ «صفّین» بر دوششان حمل شد، زانو زدند و بر زمین نشستند و امام(علیه السلام) پیوسته با آنها مدارا مى کرد، بلکه بپاخیزند و با شجاعت و شهامت راه را تا آخر طى کنند.

در تشبیه دوم آنها را به جامه کهنه و پوسیده اى تشبیه مى کند که با کمترین فشار پاره مى شود و هرگاه یک طرف آن را بدوزند، طرف دیگر پاره مى شود.

آرى، آنها بر اثر تن پرورى و عافیت طلبى و روحیه ضعیف و افکار پوسیده، مقاومت خود را از دست داده بودند. هنگامى که این فرمانده بزرگ الهى از یک سو آنها را نظم و انضباط مى بخشید، از سوى دیگر متلاشى مى شدند; چه مشکل و دردناک بود براى این فرمانده شجاع و آگاه که با چنین گروهى سر و کار داشت; دائماً خون دل مى خورد و زجر مى کشید، تدبیراتش خنثى مى گردید و تیرهایش به سنگ مى خورد و یکى از دلایل بارز مظلومیت على(علیه السلام) گرفتارى در چنگال این گروه بود.

سپس امام(علیه السلام) به نشانه هاى ضعف و زبونى آنها اشاره مى کند، شاید عیب بزرگ خود را دریابند و در اصلاح آن بکوشند. مى فرماید: «هر زمان گروهى از لشکریان شام به شما نزدیک مى شوند، هر یک از شما در را به روى خود مى بندد، و همچون سوسمار در لانه خود مى خزد، و یا همانند کفتار که در خانه خویش پنهان شده، مخفى مى گردد.» (کُلَّمَا أَطَلَّ(5) عَلَیْکُمْ مَنْسِرٌ(6) مِنْ مَنَاسِرِ أَهْلِ الشَّامِ أَغْلَقَ کُلُّ رَجُل مِنْکُمْ بَابَهُ، وَ انْجَحَرَ(7) انْجِحَارَ الضَّبَّةِ(8) فِی جُحْرِهَا، وَ الضَّبُعِ(9) فِی وِجَارِهَا(10)).

تشبیه به «ضَبَّه» (سوسمار) به خاطر آن است که سوسمار در میان حیوانات به حماقت معروف است، تا آنجا که حتّى لانه خود را ممکن است گم کند. لذا آن را در کنار تخته سنگى مى سازد که نشانه باشد و گم نشود، به علاوه مى گویند «سوسمار» موجود بسیار بى عاطفه اى است; چراکه حتّى نوزادان خود را مى خورد.

همچنین تشبیه به «کفتار» نیز به خاطر حماقت این حیوان است. در شرح خطبه ششم ویژگى هاى دیگرى نیز از «کفتار» بیان گردید; از جمله این که او حضور دشمن را احساس مى کند ولى با زمزمه هاى شکارچى به خواب مى رود; خوابى که منتهى به اسارت و مرگ او مى شود و به این ترتیب کمترین مقاومتى در برابر دشمن خود نمى کند.

امام(علیه السلام) با این تشبیهات مى خواهد انگشت روى نقطه اصلى درد بگذارد و بگوید نقطه ضعف آنها کجا است، که دشمن را - على رغم امکانات وسیعى که در اختیار یاران امام(علیه السلام) است - این چنین جسور و بى پروا ساخته! آرى، درد بزرگ آنها احساس ضعف و زبونى و عدم احساس مسئولیّت در برابر مسایل مهم اجتماعى بود وگرنه با داشتن رهبرى همچون على بن ابى طالب(علیه السلام) باید به آسانى دشمنان را عقب برانند و تمام کشور اسلام را امن و امان کنند.

حوادث مختلفى که در جنگ «صفّین» واقع شد شاهد گویاى سخنان مولا على(علیه السلام) در این خطبه است. چگونه لشکر کوفه با حماقت هاى پى در پى و از دست دادن فرصتها، هم خودشان را بیچاره کردند، هم امامشان را به زحمت انداختند، و هم جامعه مسلمین را در زیر پرچم ظالمان خونخوار و غارتگران بیدادگر، قرار دادند.

سپس حضرت(علیه السلام) با تشبیه دیگرى ضعف و زبونى آنها را آشکار مى سازد و مى فرماید: «به خدا سوگند! ذلیل آن کس است که شما یاور او باشید و آن کس که به وسیله شما (به سوى دشمن) تیراندازى کند، همچون کسى است که تیرى بى پیکان و بدون پایه رها سازد» (الذَّلِیلُ وَ اللّهِ مَنْ نَصَرْتُمُوهُ! وَ مَنْ رُمِیَ بِکُمْ فَقَدْ رُمِیَ بَأَفْوَقَ نَاصِل(11)).

آرى، چوبه تیرِ بدون پیکان، (همان نوک آهنینى که تمام کارآیى تیر به وسیله آن است) ظاهرى دارد، ولى کارآیى ندارد. لشکر کوفه نیز غالباً ظاهرى داشتند، امّا به هنگام نبرد، به خاطر روحیه پایین و پستشان قدرتى از خود نشان نمى دادند.

نکته اى که یادآورى آن را در اینجا لازم مى دانیم - هرچند در شرح خطبه 29 نیز به آن اشاره کردیم- این است که چوبه تیرهایى که در زمان گذشته مورد استفاده قرار مى گرفت، از سه قسمت تشکیل یافته بود: یکى اصل چوبه تیر که معمولاً از درختان تهیه مى شد و دیگر نوک و پیکانى که بالاى آن نصب مى کردند و معمولاً از آهن تیز بود و قسمت سوم، ته چوبه تیر بود که داراى شکافى بود که روى «وَتَر» (زه کمان) تکیه مى کرد و هنگامى که زه را مى کشیدند و رها مى کردند، چوبه تیر را با قدرت و به طور مستقیم، به جلو مى راند.

با توجّه به این که «اَفْوَق» به معناى چوبه تیرى است که ته آن شکسته باشد و «ناصل» به معناى تیرى است که عارى از پیکان باشد، معناى جمله بالا این مى شود که: «شما همانند تیرى هستید که هر دو قسمت حسّاس آن، از کار افتاده باشد که اوّلاً، نشانه گیرى با آن غیرممکن است و ثانیاً، اگر به بدن دشمن برسد اثرى نخواهد داشت و حدّاکثر همانند شلاّقى است که بر بدن نواخته شود!»

سپس به یکى دیگر از ویژگى هاى آن جمعیّت سست و ناتوان اشاره کرده مى فرماید: «به خدا سوگند! جمعیّت شما در میدان گاههاى شهر (و مجالس بزم) زیاد است، ولى در سایه پرچم هاى میدان نبرد (و عرصه رزم) کم است!» (إِنَّکُمْ وَ اللّهِ لَکَثِیرٌ فِی الْبَاحَاتِ(12)، قَلِیلٌ تَحْتَ الرَّایَاتِ).

زیرا به تن پرورى و عافیت طلبى و عیش و نوش عادت کرده اید و همین امر سبب زبونى و خوارى شما و جرأت و جسارت دشمن گردیده است. به یقین با ادامه این حالت، مشکلات عظیم و بدبختى گسترده اى دامان اجتماعِ شما را، خواهد گرفت و این جزاى هر جمعیّتى است که پشت به جهاد کند و رو به تن پرورى نماید!

در ادامه این سخن، حضرت به نکته بسیار مهمّى اشاره کرده مى فرماید: «من به خوبى مى دانم چه چیز شما را اصلاح مى کند، و کژى هاى شما را راست مى نماید، ولى هرگز اصلاح شما را، با تباه ساختن خویش جایز نمى شمرم!» (وَ إِنِّی لَعَالِمٌ بِمَا یُصْلِحُکُمْ، وَ یُقیمُ أَوَدَکُمْ(13) وَ لکِنِّی لاَ أَرَى إِصْلاَحَکُمْ بِإِفْسَادِ نَفْسِی).

«شارحان نهج البلاغه» در شرح این جمله پر معنا، دو تفسیر ذکر کرده اند که منافاتى با هم ندارند و ممکن است هردو صادق باشند و سخن امام(علیه السلام) را ناظر به هردو بدانیم:

نخست این که: من مى توانم همان کارى که «معاویه» و تمام حاکمان خودکامه و دنیاپرست انجام مى دهند، که سران قبایل را با اموال سرشار مى خرند و بیت المال مسلمین را ابزارى براى جلب توجّه آنها قرار داده و بى حساب به این و آن مى بخشند، انجام دهم; ولى به یقین این کار، مسئولیّت سنگین الهى دارد; هرگز خدا راضى نیست که حقّ مردمِ ضعیف و محروم به افراد ثروتمندِ شکم پرست، داده شود تا پایه هاى حکومت از این طریق محکم گردد.

دیگر این که: من مى توانم همان برنامه اى که گروه دیگرى از حکّام خودکامه انجام مى دهند، عملى کنم، شمشیر در میان شما بگذارم و هر کس را که به سوى میدان نبرد حرکت نمى کند، گردن بزنم.

در حدیثى که در کتاب «الغارات» آمده است، مى خوانیم که روزى على(علیه السلام) مردم کوفه را مخاطب ساخت و فرمود: «وَ اللّهِ لَقَدْ ضَرَبْتُکُمْ بِالدَّرَةِ الَّتِی أَعِظُ بِهَا السُّفَهَاءَ فَمَا أَرَاکُمْ تَنْتَهُونَ، وَ لَقَدْ ضَرَبْتُکُمْ بِالسِّیَاطِ الَّتِی أُقِیمُ بِهَا الْحُدُودَ فَما أَرَاکُمْ تَرْعَوُونَ، فَمَا بَقِىَ إِلاَّ سَیْفِی! وَ إِنِّی لاََعْلَمُ الَّذِی یُقَوِّمُکُمْ بِإِذْنِ اللّهِ وَ لکِنِّی لاَ أُحِبُّ أَنْ آتِىَ تِلْکَ مِنْکُمْ; اى اهل کوفه! به خدا سوگند! من شما را با تازیانه کوچکى که براى اندرز افراد نادان آماده کرده ام، زدم، ولى تأثیرى در شما نکرد! سپس با شلاّقى که حدود الهى را اجرا مى کنم، زدم باز از راه خطا بازنگشتید! تنها چیزى که باقى مانده، شمشیر من است و من مى دانم چه چیز کجى شما را راست مى کند، ولى دوست ندارم از این وسیله استفاده کنم (و براى اصلاح شما خون هاى گروهى را بریزم)(14)».

نمونه روشن آن همان چیزى است که در تاریخ زندگى «حجّاج» نوشته اند. هنگامى که سپاه «مهلّب» (یکى از سران خوارج که بر ضدّ حکومت بنى امیّه شوریده بود) ضرباتى بر پایه حکومت بنى امیّه وارد کرد، «حجّاج» به مقابله با او برخاست; منادى، در کوفه ندا داد، هر کس از حضور در میدان نبرد در برابر لشکر «مهلّب» خوددارى کند، خونش مباح و از دم شمشیر خواهد گذشت; حتّى پیرمردان و بیماران را نیز معاف نکرد. البتّه قبل از «حجّاج» و بعد از او، حاکمان خودکامه دیگرى، این روش را دنبال کرده اند.

امام(علیه السلام) مى فرماید: استفاده از این روش براى من ممکن است، ولى من حاضر نیستم، دین خود را براى حفظ مقامم تباه کنم.

در اینجا این سؤال پیش مى آید که مگر حضور در میدان جهاد، در مقابل دشمنان اسلام و حکومت اسلامى واجب نیست؟ چرا نمى توان مردم را بر این کار اجبار کرد و از نیروى قهرى استفاده نمود؟

پاسخ این سؤال، با ذکر یک نکته روشن مى شود و آن این که: اصلِ این کار صحیح است و حکومت اسلامى حق دارد، در این گونه موارد از زور استفاده کند، ولى این کار تَبَعات زیادى دارد که احیاناً به خلاف شرع منجر مى شود که نمونه آن، همان کار «حجّاج» است; یعنى گناهکار و بى گناه را از دم شمشیر گذراندن. به علاوه این گونه واکنش هاى شدید در برابر متخلّفان، بذر بدبینى را نسبت به قوانین الهى و احکام اسلام در دلها مى پاشد; چراکه همه مردم تحمّل پذیرش این روش را ندارند و اى بسا، این گونه فشارها سبب ارتداد و پشت کردن آنها به اسلام و قرآن شود. به همین دلیل هرگز پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) از این روش استفاده نکرد و حتّى در زمان خلفا نیز کسى جرأت نمى کرد، با این طریق مردم را به میدان جهاد بفرستد. رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و همچنین امیرمؤمنان على(علیه السلام) - که دقیقاً در خط او گام برمى داشت - از طریق تشویق مردم، و گاه تهدید به عذاب الهى، آنها را براى میدان جنگ بسیج مى کردند.

سپس امام(علیه السلام) در پایان این سخن، به آنها نفرین مى کند; نفرینى مناسب کارشان و توأم با استدلال; مى فرماید: «خداوند صورت هاى شما را بر خاک مذلّت بگذارد و بهره شما را (از حیات سعادتمندانه) نابود کند! شما آن گونه که باطل را مى شناسید، نسبت به حق شناخت ندارید; و آن چنان که در ابطال حق، کوشا هستید، براى از میان بردن باطل اقدام نمى کنید!» (أَضْرَعَ(15) اللّهُ خُدُودَکُمْ، وَ أَتْعَسَ(16) جُدُودَکُمْ!(17) لاَ تَعْرِفُونَ الْحَقَّ کَمَعْرِفَتِکُمُ الْبَاطِلَ، وَ لاَ تُبْطِلُونَ الْبَاطِلَ کَإِبْطَالِکُمُ الْحَقَّ!).

در واقع نفرین امام(علیه السلام) چیزى جز نتیجه اعمال آنها نیست; کسى که پشت به جهاد کند و تن به تنبلى بدهد، حاصلى جز ذلّت و محرومیّت از بهره ها و مواهب زندگى، نخواهد داشت و دلیل آن را باید در جهل آنها نسبت به حق و عدم قیام آنان در برابر باطل دانست; از این رو سخن امام(علیه السلام) از هر نظر حساب شده است.

این همان بدبختى است که دامانِ بسیارى از مسلمینِ امروز را نیز گرفته است. آنها از باطل و طرفدارانش و حتّى آداب و رسومش به خوبى آگاهند و در بسیارى از این امور از آنها تقلید مى کنند، در حالى که شناخت صحیحى از حق و پیروان مکتب حق ندارند; و از این بدتر، گروهى کمر به ابطال حق بسته اند، در حالى که مى بایست این تلاش و کوشش را در راه ابطال باطل به خرج دهند; نتیجه آن، شمول نفرین امام(علیه السلام) نسبت به آنها است; دشمنان اسلام صورت آنها را بر خاک مذلّت نهاده اند و مواهب آنها را به غارت مى برند.

 

نکته:

این همه توبیخ براى چیست؟

بار دیگر این سؤال در ذیل این خطبه - مانند خطبه هاى مشابه آن- پیش مى آید که چرا فرمانده مدیر و مدبّرى همچون على بن ابى طالب(علیه السلام) که دقیق ترین ریزه کارى هاى جلب و جذب مردم را در فرمان هایش - مخصوصاً فرمان «مالک اشتر»- بیان کرده، با این جملات آتشین و شلاّقهاى سرزنش و توبیخ، لشکرش را هدف قرار مى دهد و آنها را دلسرد مى سازد، حتّى به آنان شدیداً نفرین مى کند؟

در پاسخ این سؤال، به دو نکته باید توجّه شود، نخست این که: بعضى از افراد با تشویق به حرکت در مى آیند و بعضى با ملامت و سرزنش. همه افراد در انگیزه هاى حرکت، یکسان نیستند و قراین نشان مى دهد، مردم عراق و کوفه در آن عصر و زمان از گروه دوم بودند و به اصطلاح «تا سخنى گفته نشود که به رگ غیرت آنها بخورد» به حرکت در نمى آیند و امیرمؤمنان على(علیه السلام) با شناختى که از آنان داشت، گاه از این روش استفاده مى کرد و آن ها را زیر رگبار ملامت ها و سرزنش ها مى گرفت، تا به خطراتى که در پیش روى دارند، توجّه کنند و در برابر دشمن به پا خیزند.

دیگر اینکه: امام این سخنان را براى ثبت در تاریخ بیان فرموده، تا آیندگان در قضاوت خود گرفتار خطا و اشتباه نشوند و نگویند: على(علیه السلام) با داشتن آن همه یاران وفادار و لشکر کارآمد، چه شد که نتوانست بر معاویه پیروز گردد و شرّ ظالمان را از سرزمین اسلامى براندازد، تا جهان اسلام بدست بى رحم ترین حکّام و دورافتاده ترین آن ها از آیین اسلام، نیفتد.

در واقع «على(علیه السلام)» بى گناهى خود را در این خطبه ها بیان مى کند و مى گوید: «از سوء اتّفاق، من گرفتار چنین افرادى شده بودم، افرادى که نادانى و ناسپاسى و تلوّن و سستى خود را، در داستان «حَکَمَین» و مانند آن، ظاهر ساختند; افرادى که غیرت دینى آنها ضعیف، درک آن ها از اسلام سطحى، و انضباط و اطاعتشان نسبت به پیشوایشان کم بود، همچون «سوسمار» در لانه خود مى خزیدند و همچون «کفتار» در خانه خود پنهان مى گشتند. مردان بزم بودند، نه یاران رزم و به چوبهاى تیرى شبیه بودند که نه پیکان داشت و نه پایه.

در واقع امام(علیه السلام) با تشبیهات چهارگانه اى که در تعبیرات این خطبه بیان فرموده انگشت بر نقاط اصلى ضعف آنان مى گذارد; در یکجا: آنها را به شترانِ تازه کارى تشبیه مى کند، که اگر اندک بارى بر آنها بگذارند، پشتشان مجروح مى شود.

در جمله دیگر: آنان را همانند جامه کهنه و فرسوده اى مى شمرد، که اگر یک طرف آن را بدوزند، از سوى دیگر پاره مى شود (این جمله اشاره به عدم مقاومت آنها در برابر حوادث سخت است، به همین دلیل به سرعت میدان را خالى مى کردند).

از سوى سوم: آنها را تشبیه به «سوسمار» هایى مى کند، که حتّى به نوزادان خود رحم نمى کنند.

از سوى چهارم: به «کفتار» تشبیه مى نماید، که در میان حیوانات به نادانى و حماقت معروف است، تا آنجا که با زمزمه هاى شکارچى به خواب مى رود و بى آن که مقاومتى بکند، اسیر چنگال او مى شود.

بدیهى است رهبر و پیشوا هرقدر آگاه و پرتجربه و شجاع و با درایت باشد، اگر گرفتار پیروانى نادان، ترسو، ضعیف و بى استقامت گردد، کارى از او ساخته نیست و این مطلبى است که در زندگى على(علیه السلام) با نهایت تأسّف به چشم مى خورد و بر مظلومیت آن امام در تاریخ افزوده است; چرا که افراد ناآگاه و بى خبر از این واقعیت هاى تاریخى، امام(علیه السلام) را (نعوذ باللّه) متّهم به ضعف مدیریت مى کنند.(18)

 

پی نوشت:

1. «بِکار» جمع «بِکر» (بر وزن مکر) از مادّه «بکور» در اصل به معناى خارج شدن در صبحگاهان است. سپس این واژه به شتر جوان و تازه کار اطلاق شده است، توجّه داشته باشید که «بِکر» (بر وزن فکر) در مورد انسانها به کار مى رود و جمع آن «اَبکار» است و «بَکر» (بر وزن مکر) در مورد شتر ماده به کار مى رود و جمع آن «بِکار» است.

2. «عَمِدَه» از مادّه «عَمْد» (بر وزن حمد) به معناى برپاداشتن چیزى به وسیله ستون است. این واژه به هنگامى که کوهان شتر ورم مى کند و بلند مى شود، بر او اطلاق مى گردد.

3. «مُتَداعِیه» از مادّه «دعوت» است. این واژه به امور یا اشخاصى گفته مى شود که یکدیگر را دعوت به چیزى مى کنند و از آنجا که پارچه کهنه هر گوشه اى که از آن پاره مى شود، گویى گوشه دیگر را به مثل خود دعوت مى کند به آن «متداعیه» گفته مى شود.

4. «حِیصَت» از مادّه «حَوص» بر وزن (حوض) به معناى دوختن است.

5. «اَطلّ» از مادّه «طَلّ» (بر وزن حلّ) به معناى اشراف بر چیزى است و در اینجا اشاره به نزدیک شدن لشکر شام است.

6. «مَنْسِر» (بر وزن منزل) از مادّه «نَسر» به معناى ربودن چیزى است و «مَنْسِر» به گروه کوچکى از لشکر که بین صد تا دویست نفر باشد اطلاق مى شود، گویى آنها براى ربودن اشیاء و یا اشخاصى به حرکت درآمده اند.

7. «اِنْجَحَر» از مادّه «جَحْر» (بر وزن جهل) به معناى خزیدن حیوان در لانه است.

8. «ضَبَّة» (بر وزن دبّه) به معناى «سوسمار ماده» است و در اصل از مادّه «ضبّ» به معناى جریان مختصر آب و مانند آن گفته مى شود.

9. «ضَبُع» به معناى کفتار است.

10. «وِجار» از ماده «وَجْر» (بر وزن فجر) در اصل به معناى ریختن دارو در حلق است و از آنجا که خزیدن کفتار در لانه اش شباهتى با آن دارد، به لانه کفتار و بعضى دیگر از حیوانات «وجار» گفته مى شود. 

11. در اینجا «رُمى» به صورت فعل مجهول آمده، در حالى که در خطبه 29 که همین تعبیر در آن تکرار شده به صورت فعل معلوم آمده است; ولى چون هر دو یک معنا را مى رساند، هر کدام در ترجمه به کار رود مانعى ندارد. 

12. «باحات» از مادّه «بَوْح» به معناى گسترش یافتن و ظهور و بروز است و از آنجا که میدانگاه، ظاهر و گسترده است، به آن «باحه» گفته مى شود.

13. «اَوَد» از مادّه «اَوْد» (بر وزن قول) به معناى کج شدن است و «اَوَد» (بر وزن سند) به «کژى» و «اعوجاج» گفته مى شود. 

14. الغارات، جلد 1، صفحه 42. 

15. «اَضْرع» از مادّه «ضَرْع» به معناى پستان در دهان گرفتن است. سپس به معناى ملایمت درچیزى اطلاق شده و به همین مناسبت در معناى «ذلّت» نیز به کار رفته است.

16. «اَتْعَس» از مادّه «تعس» (بر وزن ترس) به معناى لغزش و سقوط است و «اتعاس» که از باب اِفعال است به معناى هلاک کردن مى باشد.

17. «جُدود» جمع «جَدّ» در اصل به معناى پدربزرگ است و به معناى روزى و موقعیّت اجتماعى و بهره نیز به کار مى رود و در خطبه بالا به معناى «بهره» است.
18. سند خطبه: این خطبه را کسانى قبل از مرحوم «سیّد رضى» نقل کرده اند، مانند: «بلاذرى» (متوفّاى 279 هجرى) در «انساب الاشراف» و «یعقوبى» (متوفّاى 284) در تاریخش. از روایت یعقوبى چنین استفاده مى شود که این خطبه از جمله خطبه هایى است که على علیه السلام آن را بعد از حمله «نعمان بن بشیر» (یکى از فرماندهان لشکر غارتگر شام) به «عین التَّمْر» که یکى از آبادى ها، در قسمت غربى فرات بود، ایراد فرمود.(مصادر نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 60.)

 

 

 

۰ رأیک موافقین ۱ مخالفین ۰

برنامه روزانه آیت‌الله بهجت(ره)

راهبردهایی از آیت‌الله بهجت در سبک زندگی اسلامی

آیت‌الله العظمی بهجت، آن عالم ربانى، فقیه عالیقدر و عارف روشن ضمیر که بخش مهمى از عمر با برکت خود را در نجف اشرف و در جوار حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام سپرى کرد و از مرتبه معنوى و معرفتى سیّد‌العرفاء المتألهّین، آیت‌اللّه سیدعلى آقا قاضى طباطبایی و مکتب فقهى و اصولى آیت‌اللّه محقق غروى اصفهانى و دیگر فقیهان و بزرگان حوزه‌هاى علمیه نجف اشرف و قم بهره‌ها برد، در طول نزدیک به یک قرن عمر با برکتش، نفوس مستعده و علاقمندان به سلوک عرفانى و عاشقانِ معنویّت و اخلاق را از مکتب اهل‌البیت علیهم‌السلام بهره‌مند و شاگردانى فاضل و مهذب تربیت کرد.

گوشه ای از برنامه روزانه معظم له:

 * وقت را طلا می‌دانست و حاضر نبود یک لحظه را هم از دست بدهد. حتی وقتی بلند می‌شد کتابی را از قفسه بردارد، ‌زیر لب ذکر می‌گفت. تقریباً دوازده ساعت در شبانه‌روز به عبادت مشغول بود.

* دوساعت و حتی گاهی سه ساعت پیش از نماز صبح از خواب برمی‌خاست و عبادتش شروع می‌شد. زیر لب ذکر می‌خواند و گاهی شعرهایی را زمزمه می‌کرد؛ مثلاً: اگر خواجه شفاعت نکند روز قیامت / باید که ز مشاطه نرنجیم که زشتیم. وضو می‌گرفت و مشغول نماز شب و رازونیاز با خدا می‌شد.

* برای نماز جماعت صبح به مسجد می‌رفت و پس از نماز صبح به تعقیبات نماز مشغول می‌شد.
* پس از نماز صبح به حرم می‌رفت و دو ساعت در آنجا عبادت می‌کرد. مدت زیادی در حرم می‌ایستاد و به زیارت و اعمال دیگر مشغول می‌شد. اطرافیان یکی‌یکی می‌نشستند، ولی او هنوز ایستاده بود. پس از آن همه ایستادن، می‌نشست و باز هم عبادت می‌کرد.

* در مسیر رفت‌و‌آمد به حرم هم بیکار نبود؛ دعاهایی مثل صباح و یستشیر را می‌خواند.
* پس از زیارت به خانه می‌آمد. صبحانه مختصری می‌خورد. پس از آن، پانزده دقیقه استراحت می‌کرد و سپس مشغول مطالعه می‌شد. بسیاری از اشعاری که از ایشان به یادگار مانده را بعد از همین استراحت مختصر سروده بود.

* برای تدریس فقه به مسجد می‌رفت. هر روز زیارت عاشورا می‌خواند، با صد لعن و صد سلام.
 لعن و سلام‌های زیارت عاشورا را در همین فاصله‌هایی که آماده رفتن به جلسه درس می‌شد، می‌خواند.

* نماز ظهر و تعقیبات پس از آن تقریباً دوساعت و نیم طول می‌کشید؛ بخشی در مسجد و بخشی هم در خانه.

* یک ربع تا نیم‌ساعت نشسته استراحت می‌کرد تا خواب بر او چیره نشود.

* عصرها اصول فقه تدریس می‌کرد. پیش از درس مدتی مطالعه می‌کرد و بعد به مسجد می‌رفت.

* نماز مغرب و عشا را در مسجد اقامه می‌کرد و مدتی در مسجد به عبادت می‌پرداخت.

* به منزل که می‌آمد، باز هم حدود یک ساعت و نیم عبادت می‌کرد. سپس مشغول مطالعه می‌‌شد.
 

نگاهی به برنامه روزانه آیت‌الله بهجت(ره)

* پس از صرف شام، حدود نیم‌ساعت به اعمال پیش از خواب مشغول می‌َشد؛ تلاوت قرآن، قرائت حدیث کسا و…. با طهارت می‌خوابید. کم پیش می‌آمد که بیش از چهار ساعت در شبانه‌روز بخوابد.

* روزهای جمعه درس تعطیل بود، ولی در مجلس روضه مسجد فاطمیه شرکت می‌کرد. روضه‌ای که پنجاه سال سابقه داشت و تا آخرین هفته عمرش ادامه پیدا کرد. جلسه پاسخ به استفتائات هم جمعه‌ها برگزار می‌شد.

عبادت‌ها هم در شب و روز جمعه بیشتر می‌شد. گویا استراحت، کوچک‌ترین بخش زندگی ایشان بود.

حتی تعطیلاتی مثل تعطیلات تابستان هم زمان استراحت ایشان نبود، بلکه فرصت مناسبی بود برای نوشتن تألیفات.

* اوقات حضور ایشان در مسجد، فرصتی بود برای دیدارهای عمومی. چه بسیار بودند کسانی که در همین ملاقات‌های کوتاه، شفای مریضانشان را گرفتند، یا مشکلات زندگی‌شان حل شد یا پاسخ پرسش‌هایشان را یافتند. چه بسیار پیش می‌آمد که پاسخ‌های کوتاه ایشان، ‌مشکلات بزرگی را حل می‌کرد.

مشرق به نقل از کیهان

مطالب مرتبط

مدل حداقلی زندگی 24 ساعته یک انسان مؤمن

راه کارهای مدیریت زمان از نگاه قرآن 

نگاهی به برنامه روزانه آیت‌الله بهجت(ره)

دانلود صوت حکایات زندگی علما - رادیو معارف 

برنامه ذریه طیبه-سیره 310 تن عالم و عارف - دانلود 

برنامه روزانه آیت‌الله العظمی بروجردی چه بود؟

برنامه اخلاق مومن - دانلود

برنامه علمای فقید شیعه - دانلود

سخنرانی پناهیان باموضوع: مومن مبلغ (نه جلسه)

روش برنامه ریزی

درس‌هایی از مفاتیح الحیات ؛ سرانجام عدم تفکر و تدبر در کار

ماجرای ذکر نام چهل مومن در نماز شب آیت الله اشنی 

آداب و سبک زندگی اسلامی

برنامه ریزی و مدیریت زمان در سیره امام خمینی

بهترین توشه یک مومن برای آخرت + فیلم

برنامه روزمره مومن -برنامه ریزی در زندگی -برنامه عبادی -خواب علما -مقدار خواب

برنامه روزانه آیت الله بهجت

راهکارهای تربیت نفس 

ویژگی های عبادی امام خمینی (س)

مطالعه ودانلود معراج مومن

مصادیق سبک زندگی اسلامی در سیره رضوی/ 3 شاخصه مومن از نگاه امام رضا(ع)

ویژگی های انسان مومن چیست؟ 

توجه به نوافل نماز از نشانه‎های مومن است

مومن هیچگاه بهتان و تهمت‌ نمی‌زند و اسرار مردم را فاش نمی کند

نگاه راهبردی به دین، مهندسی تحول در سبک زندگی

یک نوع برنامه ریزی خاص برای زندگی که شیطان تمام سعی اش را می کند ما از آن غافل شویم

۰ رأیک موافقین ۱ مخالفین ۰
ویژه نامه شهادت امیرالمومنین علیه السلام

ویژه نامه شهادت امیرالمومنین علیه السلام

 پرسمان

آیا روایت معتبری در منابع اهل سنت وجود دارد که

ثابت کند، امیرمؤمنان علیه السلام، تمام

اتفاقات آینده را تا قیامت می دانست؟

آیا امیر مؤمنان علیه السلام از انبیاء افضل است ؟

آیا جبرئیل و میکائیل، خادمان

امیرمؤمنان علیه السلام بوده اند؟ (+ تصویر)

آیا امیر مؤمنان (علیه السلام) پیشگام

اولین و آخرین است؟

آیا حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه

خلافت را حق خود نمی دانند؟

آیا نخستین مسلمان بودن

حضرت علی (علیه السلام)

فضیلت محسوب میشود؟

آیا روایت معتبر از طریق عایشه

بر اولین مسلمان بودن حضرت علی

(ع) نقل شده است؟

آیا روایت علی «امام المتقین وسید المسلمین»

با سند معتبر وارد شده؟ (+ تصویر)

آیا روایت «نگاه کردن به چهره علی (ع) عبادت است»

با سند معتبر در منابع اهل سنت نقل شده است؟

آیا در قبر و قیامت از ولایت علی و ائمه

علیهم السلام سؤال می شود؟

دیدگاه امیرمؤمنان علیه السلام

در باره ابوبکر و عمر+ تصویر کتاب ها

آیا روایت «من أطاع علیا فقد أطاعنی»

با سند معتبر در منابع اهل سنت نقل شده است؟

آیا روایت «علی مع الحق» با سند معتبر

در منابع اهل سنت نقل شده است؟

آیا روایت «من سبّ علیا فقد سبنی»

با سند معتبر در منابع اهل سنت نقل شده است؟

آیا حدیث «ضربة علی یوم الخندق

افضل من عبادة الثقلین» سندیت دارد؟

آیا روایت معتبری در باره کندن در

قلعه خیبر توسط امیرمؤمنان

علیه السلام وجود دارد؟

آیا عمر بن خطاب، آرزوی فضائل

امیرمؤمنان علیه السلام را داشته است؟

آیا امیر المؤمنین علیه السلام ، از

خلفا تمجید کرده است ؟

آیا اجماعی بر اولین مسلمان بودن

امیر المؤمنین (علیه السلام) در بین

علمای اهل سنت وجود دارد؟

آیا روایت نام گذاری فرزند امیر مؤمنان

(علیه السلام) به اسم عثمان، صحیح است؟

آیا آیه «ومن عنده علم الکتاب» در باره

امام علی (ع) نازل شده ؟

آیا روایت «علی أولی الناس بعدی» با

سند معتبر در منابع اهل سنت نقل شده است؟

آیا روایت «من فارق علیا فقد فارقنی»

با سند معتبر در منابع اهل سنت نقل شده است؟

آیا امیرمؤمنان و حسنین علیهم السلام از

عثمان طرفداری کرده اند؟

چرا حضرت علی (ع) نام سه فرزند خود را

عمر ، ابوبکر و عثمان گذاشت؟

اگر ابوبکر و عمر، غاصب خلافت بودند ،

چرا امام علی (ع) با خلفا همکاری می کرد؟

چرا شما نیز همانند علی (علیه السلام) کوتاه نمی آیید؟

 مقالات

امام علی علیه السلام و قبول حکومت

نخستین یار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم

امیرالمومنین علیه السلام، نخستین مسلمان

حضرت خدیجه(علیها السلام) مادر امّت

احادیث «علی مع الحق والحق مع علی»

دلالت حدیث غدیر بر ولایت امیر مؤمنان علیه السلام

ماجرای شهادت علی علیه السلام

امام علی (ع) از دیدگاه اندیشمندان غیرمسلمان

علی(ع) از زبان پیامبر اکرم(ص) در منابع اهل سنت

راز تنهایی علی علیه السلام

چند کتاب مفید در رابطه با امیرمؤمنان (علیه السلام)

راز محبوبیت علی علیه السلام

 

منهج الامام علی فی القضاء
موسوعة الامام علی بن ابی طالب فی الکتاب و السنة و التاریخ (المجلد 01)
موسوعة الامام علی بن ابی طالب فی الکتاب و السنة و التاریخ (المجلد 02)
موسوعة الامام علی بن ابی طالب فی الکتاب و السنة و التاریخ (المجلد 03)
موسوعة الامام علی بن ابی طالب فی الکتاب و السنة و التاریخ (المجلد 04)
موسوعة الامام علی بن ابی طالب فی الکتاب و السنة و التاریخ (المجلد 05)
موسوعة الامام علی بن ابی طالب فی الکتاب و السنة و التاریخ (المجلد 06)
موسوعة الامام علی بن ابی طالب فی الکتاب و السنة و التاریخ (المجلد 07)
موسوعة الامام علی بن ابی طالب فی الکتاب و السنة و التاریخ (المجلد 08)
موسوعة الامام علی بن ابی طالب فی الکتاب و السنة و التاریخ (المجلد 09)
موسوعة الامام علی بن ابی طالب فی الکتاب و السنة و التاریخ (المجلد 10)
موسوعة الامام علی بن ابی طالب فی الکتاب و السنة و التاریخ (المجلد 11)
موسوعة الامام علی بن ابی طالب فی الکتاب و السنة و التاریخ (المجلد 12)
موعظه به عنوان آزادی فکر از نظر حضرت علی
موقف علی فی الحدیبیة
نگاهی به رابطه فرد و دولت در اندیشه امام علی
نمونه هایی از فضایل و سیره فردی امام علی
نهج البلاغة من کلام الامام أمیرالمؤمنین علی
نهج البلاغه و تایید نسبت آن به امام علی
نهج البلاغه واثره علی الادب العربی
هزار و یک داستان از زندگانی امام علی
وحدت از منظر امام علی ریشه ها و شیوه ها
وحدت در کلام و سیره امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب
یکهزار سخن از حضرت علی
الگوهاى رفتارى امام على علیه السلام جلد اوّل ( امام على (ع ) و اخلاق اسلامى)
امیرالمؤمنین على(علیه السلام)
شرح خطبه البیان امام على بن ابى طالب (علیه السلام )
خلاصه ای از زندگانی حضرت علی علیه السلام
الگوهاى رفتارى امام على علیه السلام (جلد چهارم امام على (ع ) و امور نظامى و دفا
سیمای کارگزاران امیرالمومنین علی علیه السلام * جلد 1 *
 اشعار
راه علی (ع)
علی بود
جام الست
همای رحمت
جان پیمبر
کیست مولا
شحنه نجف
آنجا که خدا هست و علی نیست کجاست؟
سرچشمه ی رحمت الهی
آیت جان
آینه‌ی جمال یزدان
برکه خورشید
دلبر طنازّ من
پیشوای راستین
نور محمد
بهار دل دوستدار علی
در ماده تاریخ گوید
در ستایش حضرت علی (ع)
ابر رحمت در مصیبت علی(ع)
از نگاه تو
ای نام بلندت آشنای دل ما
بوسه برخاک نجف
پرواز در آسمان خیال تو
تجلی حق
در سایه سار نخل ولایت
در سوگ امیر مؤمنان
درس وفا
سرانگشت یدالهی
سردار اتقیا
سلطان سریر لامکان
شاهد غدیر
شب و علی
شهریار ملک ایمان
صف آرای جهان آفرینش
عزای علی(علیه السلام)
غوغا در غدیر
فرزند کعبه
قصیده واره غدیر
امام علی بن ابی طالب(ع)
گوهر فطرت
مدحت علی(ع)
مظهر توحید
مهر علی
مولای عشق
میلاد علی (ع)
نبوت و ولایت
نخستین موج دریایی ولایت
نفس رسول اکرم
نور هل اتی
وصی مصطفی
کمال حضور
قرآن و عترت
امیرالمومنین علی (ع)
غدیر
مولا علی
عید سعید غدیر
روز پر بها
خوش‎ترین ایام
سیمای ولایت
بزم سرور
کلام الله ناطق
نقش رهبری
از الف تا یاء علی است
غزل ِ ظهر ِ فراموش
غـدیـریّـه
یوسف کنعان عشق
در دل محراب
خاک عزا
یادگار کوفه
روح مناجات و نماز
سخن آهسته
مدیون
امشب به شهر کوفه غوغایی به پا بود
رباعیات
در دل محراب
جان بر لب
داغ دل
در هجر تو
فاتح خیبر
مولود کعبه
بوتراب
روح مناجات و نماز
آخرین سجده
غدیر نقش ولای علی به سینه ما
باب علم
دریا در غدیر
صبح می آید محمد با علی
شرط نماز و حج و جهاد
بشنوید ای قوم، قول حق تعالی را
صفا
سبز پوش
قسیم جنّت و نار
مولا علیست
لست اولی
منم بنده اهل بیت نبی
غدیر،معیاری که بدنیا آمد
آفتاب روی زهرا در غدیر
غدیر حقه الماس
خم جنت
باده تولا،شراب روحانی
کوثری از می غدیر خم
صحرای غدیر زیارتگه دلها
به یمن فیض ولایت
هستی ما از خم غدیر تو مست
ولایتعهدی حیدر،لبخند فاطمه
نوش از خم غدیر

جوشش غدیر در رگ زمان

 نرم افزار

نرم افزار تحت ویندوز درّنجف

نرم افزار تحت وب درّ نجف

نرم افزار موبایلی درّ نجف (نسخه اندروید)

*

 تصاویر

تصاویر ویژه شهادت امام علی (ع)

تصاویر ویژه حرم امام علی (ع)

تصاویر ویژه ماه مبارک رمضان (2)

تصاویر ویژه ماه مبارک رمضان (1)

 نوا و نما

ادعیه

مرثیه سرائی

منتخب سریال امام علی (ع)

منتخب سریال مختار

سخنرانی

مراسم شبهای قدر هیات رزمندگان اسلام

مراسم شبهای قدر هیات رزمندگان اسلام در سراسر کشور

ضیافت افطاری فلسطینی

ضیافت افطاری فلسطینی در تهران

شیطان با اهل ولایت کار دارد

۰ رأیک موافقین ۰ مخالفین ۰
ویژه نامه شبهای قدر

ویژه نامه شبهای قدر

 

PDF icon اعمال و احکام شب قدر.pdf

جهت تهیه نرم‌افزار نورالجنان؛ نیایش‌نامه چندرسانه‌ای دعا و زیارت، اینجا کلیک کنید.

مقالات مناسبتی:

سیره عملی علی علیه ‏السلام در حفظ وحدت اسلامی

همه چیزدر باب شب های قدر /در شب های قدر چگونه عمل کنیم

​اهمیت و ماهیت حقیقی شب قدر

فضیلت و اعمال شب قدر

شاخصه های دین داری از نگاه امام علی علیه السلام

علی علیه السلام در آینه قرآن

سیری بر زندگانی امام علی علیه السلام

جاذبه و دافعه علی علیه السلام

گلچینی از سخنان امام علی علیه ‏السلام

برکت و عظمت ولایت علی(ع)

آخرین سفارشات و وصایای امام علی علیه السلام به امام حسن علیه السلام

گذری بر مفهوم شب قدر

مفهوم شب قدر

حقیقت شب قدر / معنا و ماهیت حقیقی شب قدر

جایگاه و اهمیت شب قدر

نگاهی به عبادت علی علیه ‏السلام

آخرین توصیه ها (وصیت های امام علی علیه السلام)

ماه مبارک رمضان در کلام آیت الله خامنه ای (مدظله العالی)

 


 

ماه مبارک رمضان، ماه ضیافت و میهمانی خدا

شرح و تفسیر خطبه پیامبر در استقبال از ماه رمضان

پنج سخنرانی با الهام از خطبه شعبانیه

چگونه برای ورود به رمضان آماده شویم؟

ماه رمضان ماه توبه و انابه

درباره ماه رمضان

در پرتو ضیافت الهی

سیمای روزه داران در قرآن (علامه طباطبائی)

عظمت ماه مبارک رمضان ( آیت الله وحید خراسانی)


رمضان ماه دعا

دعا و آداب آن

دعا در قرآن

دعا و خواستن

شرح دعای روزهای ماه مبارک رمضان (آیت الله مجتهدی)

مباحث دعا  (آیت الله آقا مجتبی تهرانی)

ماه رمضان، ماه سخن گفتن ربّ با عبد

دعا - تأثیر نظام حکمت الهی، در استجابت دعا

 


 

ماه مبارک رمضان در سیره و سخن معصومان (علیهم السلام)

سیره معصومان(ع) در ماه رمضان

رمضان در کلام معصومین (ع)

ماه رمضان از زبان پیامبر اکرم(ص)

بررسی سبک زندگی امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام در ماه رمضان

چهل حدیث روزه و روزه داری

سخنرانی مذهبی:

سخنرانی حجت الاسلام انصاریان؛ شب قدر (تربیت نفس، جلسه هفدهم)

سخنرانی حجت الاسلام فرحزاد؛ اعمال شب قدر

سخنرانی حجت الاسلام میرباقری؛ حقیقت شب قدر

عظمت حضرت امیر(ع)- آیت الله بهجت(ره)

حکمت خداوندی و علی(ع)- علامه جعفری(ره)

جلسه پرسش و پاسخ با محوریت امیرالمؤمنین علی(ع)-آیت الله سبحانی

دعای قرآن-آیت الله مظاهری

فضائل شب قدر-حجت الاسلام میر باقری

فضائل امام علی (ع)-حجت الاسلام هاشمی نژاد

شب های قدر-حجت الاسلام فاطمی نیا

امیر المؤمنین الگوی رفتاری با دیگران-حجت الاسلام رفیعی

رفتار حضرت علی(ع) در مقابل انحراف-حجت الاسلام رفیعی

ادراک مفاهیم شب قدر-حجت الاسلام عالی

مناجات امیرالمؤمنین-مهدی سماواتی

اشعار مناسبتی:

اشعار ویژه شبهای قدر و شهادت امام علی(ع)

پیامک مذهبی:

پیامک مذهبی ویژه شبهای قدر و شهادت امام علی(ع)

کلماتی نورانی از امیر مؤمنان علی(ع):

پاورپوینت چهل حدیث گهربار از امام علی(ع)

نرم افزارهای مذهبی:

کتاب امام علی (ع) صدای عدالت انسانی

نرم افزار جاذبه و دافعه امام علی(ع)

مجموعه عکس های " فزت و رب الکعبة "

نرم افزار هزارویک داستان از زندگانی امام علی (ع)

کتاب زندگی نامه امام علی(ع)

تمامی اعمال شب های قدر در یک نرم افزار

نرم افزار اعمال و ادعیه شبهای قدر

نرم افزار ۱۶۰۰منقبت امام علی از قرآن و روایات

نرم افزار مجموعه کتب امام علی(ع) شناسی

نرم افزار امام علی علیه السلام

نرم افزار پانصد حدیث از امام علی(ع)

نرم افزار امام علی (ع) در قرآن

نرم افزار شبهای قدر

مقالات

اهمیت بیداری شب

نگاه علی(ع) به تمرین و بندگی

عظمت شب قدر

نقش انسان در مقدرات شب قدر

احیاى شب قدر

کلیپ

اگه برگردی،ردت نمی کنم

صدام کردی،جوابتو دادم

آخرین وصیت:حسین پسر زهراست

کدام عارف؟

خدایا بحق علی،علی را ببخش

هر چه می خواهید از من بپرسید

در آغوش ابلیس

کنار علی بمان

نمی خوام زینب منو با این حال ببینه

آیا من امام بدی بوده ام؟

نجات بشر در پناه حب علی علیه السلام

ارتباط علی درون با علی بیرون

امیر مومنان علی علیه السلام

علی علیه السلام نور خدا

راه وصال حق، علی (ع)

سنخیت با امام علی علیه السلام

عاقبت نشناختن امام علی علیه السلام

روایت زیبا درباره امام علی علیه السلام

پیراهن علی

ادعیه

اعمال مخصوصه شب بیست و سوم

دعاى شب بیست و سوم

بقیه اعمال شب بیست و یکم

دعاى شب بیست و دوم

اعمال شب بیست ویکم رمضان

اعمال شبهای دهه ی آخر ماه رمضان

اعمال شب های قدر

اعمال شب نوزدهم رمضان

مراسم احیاء شب‌های قدر

مراسم احیاء شب بیست و سوم حسینیه همدانیها 1399

مراسم (قرآن سر گرفتن) احیا 21 حسینیه همدانیها 1399

مراسم احیا شب 21 سخنرانی استاد حسینیه همدانیها 1399

مراسم احیاء شب نوزدهم حسینیه همدانیها 1399

مراسم احیاء شب بیست و سوم حسینیه همدانیها 1396

مراسم احیاء شب بیست و یکم حسینیه همدانیها 1396

مراسم احیاء شب نوزدهم حسینیه همدانیها 1396

عکس نوشته‌ها

قرآن مجید در بیان امیرالمؤمنین(ع)

لقب امیرالمؤمنین(ع)

مخفى بودن شب قدر

تعیین مقدّرات یک سال

سومین شب قدر

 

۰ رأیک موافقین ۱ مخالفین ۰